روش ها- برنامه google photos فضایی امن و رایگان را برای شما فراهم می کند که یک عمر خاطرات خود را در آن گردآورید. ممکن است در طول سالهای مختلف شما هزاران عکس را به این فضا اضافه کنید، کاری که سازماندهی از آن را دشوار می سازد.
خوشبختانه برنامه های عکاسی زیادی وجود دارد که می تواند به مجموعه شما سامان ببخشد تا بتوانید آن را به راحتی مدیریت کنید. با کمک راه های زیر می توانید تا حدودی این بخش را سازماندهی کنید.
اساسی ترین روش برای سازماندهی Google Photos، ایجاد یک آلبوم به سبک قدیم است. تصاویر و ویدئوهایی که می خواهید شامل این آلبوم شوند انتخاب کنید. برای این کار در وب، دست خود را روی دکمه شیفت نگهداشته و روی هر عکسی که می خواهید کلیک کنید. در گوشی های هوشمند نیز یک لحظه انگشت خود را روی یک عکس نگه دارید و سپس روی عکس های اضافی خود ضربه بزنید.
نماد پلاس یا + را در گوشه بالا سمت راست صفحه کلیک کرده یا روی آن ضربه بزنید و گزینه Album را انتخاب کنید. سپس New album را برگزینید. در گوشی های همراه نیز (اگر می خواهید آلبومی را به اشتراک بگذارید، میتوانید Share album یا علامت مخصوص به اشتراک گذاری را بزنید. اگر مطمئن نیستید، نگران نباشید؛ هر آلبوم را می توان بعدا جداگانه نیز به اشتراک گذاشت). به آلبوم خود یک نام بدهید و آن را ذخیره کنید تا علامت آبی رنگ آن آشکار شود.
هر آلبومی که ایجاد می کنید در تب Album ظاهر می شود. اگر می خواهید به آلبوم های موجود اضافه کنید، مراحل مشابه را انجام دهید، فقط به جای ایجاد یک آلبوم جدید در محله دوم، آلبوم مورد نظر خود را پیدا کرده و آن را از لیست انتخاب کنید.
یکی دیگر از روش های سازماندهی عکس می تواند انتخاب عکس های مورد علاقه در پوشه هایی خاص باشد که بتوانید هر زمان که خواستید به آنها دسترسی داشته باشید یا اینکه آنها را وارد بخش favorite یا پوشه های مورد علاقه خود کنید. برای این کار عکس یا ویدئو را در مجموعه عکس های خود در گوگل فوتوز باز کنید. روی نماد ستاره در گوشه سمت راست بالا کلیک کنید. تمام آیتم های مورد علاقه شما از این پس در بخش Favorite در بالای صفحه Album گروه بندی می شوند.
برای دسته بندی می توانید به هوش مصنوعی گوگل نیز اکتفا کنید. این هوش مصنوعی قادر است به طور مرتب مجموعه عکس های شما را با شخص، مکان و سایر ویژگی های دیگر سازماندهی کند. برای کشف برخی از روش های پیشرفته تر که خدمات را برای شما فراهم می کند گام های زیر را انجام دهید:
اگر ترجیح می دهید می توانید از نوار جستجو برای جستجوی عکس هایی که مطابق با شرایط مشابه است نیز استفاده کنید. حتی شما می توانید چندین عبارت مانند کنسرت 2013 یا دسته گل عروسی یا لباس آبی و … را نیز سرچ و پیدا کنید.
منبع: مجله اینترنتی کالا سودا
این روزها دیگر پیدا کردن کسی که تلفن همراه نداشته باشد به امری تقریباً غیر ممکن تبدیل شده و نمیتوان انکار کرد که این وسیله جایگاه ویژهای در زندگی همهی ما پیدا کرده است. همین مسأله باعث شده این دستگاه کوچک بخشی از هزینههای زندگی ما را به طور ویژه به خود اختصاص دهد. شاید بعضی کاربران تنوع طلب دائماً به دنبال مدلهای جدیدتر گوشیهای موبایل باشند، اما به طور قطع بیشتر ما ترجیح میدهیم تا تلفن همراه مان خراب نشده سراغ گوشی جدیدی نرویم. با این حال، حقیقت آن است که بسیاری از عادتهای به ظاهر بی ضرر ما باعث کوتاه شدن عمر گوشی موبایل ما میشود.
۱- از حالت ویبره استفاده میکنید
تلفن همراه هم مثل هر وسیلهی دیگری طول عمری دارد و هر چه بیشتر از آن استفاده کنیم، کارایی آن کمتر میشود؛ بنابراین کوچکترین بار اضافه ای، مثل فعال کردن حالت ویبره برای نوتفیکیشن ها، کار را برای گوشی شما سختتر میکند. چنین مواردی تلفن همراه شما را مجبور میکند در مواقعی که لزومی ندارد، با تمام توان مشغول کار باشد. تلفن همراه مان هم مثل خودمان گهگاه به استراحت نیاز دارد تا فرسوده نشود.
باز ماندن اپلیکیشنهای بی استفاده باعث کوتاه شدن عمر باتری گوشی میشود. اگر اپلیکیشنی را باز کنید، اما به طور کامل از آن خارج نشوید، برنامه در پس زمینهی دستگاه فعال باقی خواهد ماند؛ بنابراین همهی اپلیکیشنهای بلااستفاده را به طور ببندید، چون این کار نه تنها طول عمر باتری گوشی را بیشتر میکند، بلکه حافظهی موقت تلفن همراه تان را هم آزاد میکند.
۳- دسترسیهای اپلیکیشنها را محدود نمیکنید
اپلیکیشنهای تاکسیهای اینترنتی برای پیدا کردن شما به لوکیشن تان نیاز دارند، اما بقیهی اپلیکیشنها معمولاً احتیاجی به چنین دسترسیای ندارند. کارشناسان توصیه میکنند در مورد دسترسیهای درخواستی اپلیکیشنها سختگیر باشید و دسترسیهایی که ضروری نیستند را قبول نکنید.
۴- یکی از این اپلیکیشنها را دارید
طبق گزارش سایت AdWeek، اپلیکیشنهای Snapchat، Google Maps و Facebook از برنامههایی هستند که بیشتر از هر اپلیکیشن دیگری باعث خالی شدن باتری میشوند. همچنین طبق گزارش Guardian، اپلیکیشن فیسبوک طول عمر گوشیهای اندرویدی را تا میزان ۲۰ درصد کاهش میدهد، بنابراین با آنیستال کردن این برنامه همین میزان از طول عمر باتری این گوشیها حفظ خواهد شد. همچنین حذف اپلیکیشن پیامرسان فیسبوک، سرعت لود شدن سایر اپلیکیشنهای گوشی را تا ۱۵ درصد افزایش میدهد. طبق گزارش Business Insider، اپلیکیشن فیسبوک به این دلیل باعث کوتاه شدن عمر باتری تلفن همراه میشود که در پس زمینهی دستگاه فعال باقی میماند، حتی زمانی که از آن استفادهای نمیشود.
۵- نور صفحهی گوشی تان همیشه زیاد است
دوران تولید گوشیهایی که صفحات کوچکی داشتند مدتها پیش به سر آمده و این مسأله شاید از جهاتی خوشحال کننده باشد، اما باید بدانید که صفحات بزرگتر تلفنهای همراه جدید، بزرگترین دشمن باتری آنها هستند؛ بنابراین گزینهی تنظیم خودکار نور (Brightness) صفحهی گوشی را حتماً فعال کنید. این قابلیت باعث میشود تلفن همراه تان نور صفحه را به طور خودکار، مطابق با محیط تنظیم کند. علاوه بر این، قابلیت خاموش شدن خودکار صفحه را فعال و زمان روشن ماندن صفحه را تا حد ممکن کم کنید.
۶- تلفن همراه تان را در گرما و سرما رها میکنید
گرما و سرمای شدید و دیگر شرایط آب و هوایی میتوانند باعث کوتاه شدن عمر تلفن همراه شوند. گرمای شدید باعث بروز انواع مشکلات در گوشی مثل از بین رفتن اطلاعات یا خالی شدن باتری میشود. هوای سرد هم گوشی شما را دچار مشکلات زیادی میکند. بعضی گوشیهای هوشمند در هوای سرد خاموش میشوند، در نمایش اطلاعات دچار مشکل میشوند یا باتری آنها خالی میشود؛ حتی در موارد نادری ممکن است صفحهی گوشی متلاشی شود.
۷- گوشی خود را روی تخت یا زیر بالش میگذارید
یکی دیگر از عادتهایی که باعث کوتاه شدن عمر تلفن همراه میشود، گذاشتن آن در زیر بالش است، چون این کار باعث بالا رفتن دمای گوشی میشود. اگر گوشی تان در شارژ باشد یا نقصی داشته باشد، این کار ممکن است حتی منجر به آتش سوزی شود.
۸- گوشی تان دائماً در شارژ است
اگر گوشی خود را زمانی که باتری آن کاملاً پر است، باز هم در شارژ نگه دارید، این کار به باتری گوشی صدمه میزند، چون باعث بالا رفتن دمای گوشی میشود. اگر شارژر تقلبی و بی کیفیت باشد، این صدمه بیشتر خواهد شد.
۹- شبها تلفن همراه تان را تا صبح در شارژ میگذارید
مواجه شدن با یک گوشی تمام شارژ بعد از بیدار شدن از خواب برای همهی ما خوشحال کننده است، اما اگر گوشی تمام شب را در شارژ بماند، بااتری آن صدمه خواهد دید. وقتی شارژ گوشی کامل میشود، دستگاه وار حالتی به نام Trickle Charging (شارژ پیوستهی باتری با سرعتی آهسته برای پر نگه داشتن آن) میشود تا شارژ آن را کامل نگه دارد. این شارژ اضافه باعث فعالیت بی وقفهی باتری گوشی میشود. در حقیقت، برای باتریهای لیتیوم یونی بهتر آن است که کامل شارژ نشوند، چون ولتاژ بالا به این باتریها فشار وارد میکند و به مرور باعث خراب شدن آنها میشود.
۱۰- سیستم عامل تان را به روز نمیکنید
نادیده گرفتن به روزرسانیهای تلفن همراه هم باعث صدمه دیدن آن میشود. سازندگان سیستم عاملهای اندروید و آیفون، دائماً در حال به روزرسانی تولیدات خود هستند تا تجربهی کاربری بهتری را برای شما فراهم کنند و به این ترتیب تلفن همراه تان عملکرد مناسبی داشته باشد. این به روزرسانیها فواید دیگری هم دارند. در حقیقت، اگر دستگاه تان باتری ضعیف یا مشکلات دیگری داشته باشد، چنین به روزرسانیهایی میتواند به حل این مشکلات کمک کند. علاوه بر این، فراموش نکنید که اپلیکیشنها هم باید به روزرسانی شوند.
پژوهشگران میگویند دنبالکردن مدام اخبار حوادث و رویدادهای طبیعی پیامدهای زیانباری برای سلامت روان دارد.
نتایج یک مطالعه جدید نشان میدهد مواجهه مکرر با تروماهای جمعی مانند بمبگذاری مارتن بوستون در سال ۲۰۱۳ یا دنبالکردن پیامدهای ویرانکننده طوفان ماریا در سال ۲۰۱۷، به ایجاد چرخه پریشانی و حتی پیگیری مداوم اخبار منفی منجر شده است.
براساس اخبار منتشر شده، پست کردن اخبار منفی در شبکههای اجتماعی نیز منجر به ایجاد یک چرخه اندوه میشود و این روندی است که میلیونها کاربر به طور روزمره آن را انجام میدهند.
کارشناسان تأکید میکنند، پوشش گسترده و مداوم اخبار منفی منجر به آسیب روانی میشود که تبعات گستردهای نظیر افسردگی و خودکشی را در پی دارد.
پژوهشگران با انجام پژوهشی ۳ ساله و دنبالکردن بیش از ۴ نفر در آمریکا دریافتند، افرادی که بیشتر این اخبار را دنبال میکنند، احتمال بیشتری وجود دارد که درباره آینده نگران باشند و در عینحال، وقت بیشتری صرف تماشای اخبار حوادث میکنند.
علاوه براین، حس انزوای اجتماعی در این افراد به میزان قابل توجهی بیش از دیگران است.
منبع: خبرگزاری فارس
نویسنده و مترجم نامدار ایرانی در واپسین روزهای اسفند 1390 خورشیدی درگذشت ولی در حال و هوای عید نمی خواستم از مرگ و سالمرگ بنویسم و حال در زادروز سیمین دانشور که بیش از هر اثر دیگر با «سووشون» شناخته میشود و در مرتبۀ بعد با سه گانۀ سرگردانی (جزیرۀ سرگردانی، ساربان سرگردان و کوه سرگردان) میتوان به 10 بُرش از زندگی بانویی اشاره کرد که هفت سال و دو ماه است در قطعۀ 88 هنرمندان بهشتزهرا- ردیف 150 مقبرۀ شمارۀ 51 و در همسایگی فریدون مشیری و عبدالحسین زرینکوب آرمیده است.
1. همسر جلال اما با هویت مستقل/سیمین دانشور، همسر جلال آل احمد بود. اما نیم قرن پس از مرگ جلال هم زیست و شهرت او به خاطر آثار خودش بود. زنی که از قریحۀ سرشار خود بهره برد تا هویت مستقل زنان را ترسیم کند. اما عدهای اصرار داشتند تنها هویت او همسر جلال آل احمد بودن باشد.
2.رُمان ناپدید شده/ اگر اهل خواندن رُمانهای خانم دانشور هستید و از نام «کوه سرگردان» تعجب کرده اید حق دارید. چون این رُمان، گم شده است!
خانم دانشور این رُمان را قبل از تیر 1386 و پیش از بیماری تمام کرده است. اما بعد از بهبود نسبی نویسنده، ناشر پی می برد رمان ناپدید شده است. هر چند انتشارات خوارزمی دو سال تلاش کرد خبر به رسانه ها درز نکند اما کرد؛ اول بار علیرضا غلامی روزنامهنگار شاخص حوزۀ ادبیات از این اتفاق، خبر داد.
3.طنز تلخ/ خانم دانشور از دانشگاه تهران دکتری ادبیات فارسی گرفته بود با رسالهای که راهنمای آن بدیعالزمان فروزانفر بود.
در دانشگاه استنفورد آمریکا هم تحصیل کرد و در سال 1338 در رشته باستان شناسی و تاریخ هنر استاد دانشگاه تهران شد.
طنز تاریخ اما این است که پس ازپیروزی انقلابی که در بُعد استقلال خواهی با قرائت آن دوران، بر پایۀ نظریۀ همسرش (غربزدگی) برپا شد و همه جا صحبت از جلال آل احمد بود او را از دانشگاه تهران بازنشسته کردند.
مشخص نیست سیمین خانم زیر بار حجاب اجباری نمیرفت یا با این موضوع کنار آمده بود و مشکل دیگری با او داشتند اما در دانشگاه تحمل نشد در حالی که رسانههای رسمی آن قدر جلال آل احمد را میستودند که شکل رسمی به خود گرفت و احمد شاملو سرودن شعری به بهانۀ جلال را انکار کرد یا تقدیم نامۀ خود را پس گرفت.
وضعیت سیمین دانشور در این ماجرا شبیه پوران شریعت رضوی بود. خیابانی به نام همسرش و ستایش علی شریعتی در رسانه ها و ممنوع الخروجی خودش در دهۀ 60.
4. نخستین زن/ سیمین دانشور نخستین زن ایرانی است که به صورت حرفهای در زبان فارسی داستان نوشت و از نخستین زنان که به دریافت دکتری ادبیات فارسی نایل آمدند.
رمان مشهور او (سووشون) به 17 زبان ترجمه شده و از پرفروشترین آثار ادبیات داستانی به شمار است.
5. افسانۀ قتل جلال/ سیمین دانشور افسانۀ قتل جلال آل احمد را باطل کرد. با این که میتوانست سکوت کند و نان آن را بخورد. اما گفت: « سر جلال در اَسالمِ گیلان روی دامن من بود که از دنیا رفت. آنها که می گویند او را ساواک کشته لابد من مأمور ساواک بودم!»
طعنۀ او به شمس آل احمد برادر جلال بود که اصرار داشت جلال آل احمد به مرگ طبیعی درنگذشته است. خود جلال، افسانۀ طبیعی نبودن مرگ صمد بهرنگی را ساخت حال آن که چون شنا نمیدانست در ارس غرق شد و شمس هم برای مرگ برادرش افسانۀ قتل پرداخت. سیمین خانم اما بر آن مُهر تأیید نزد.
6. سنگی بر گوری/ سیمین دانشور از انتشار کتاب مشهور «سنگی بر گوری» که حاوی اشارات جلال به خصوصی ترین لحظات زندگیشان است وشرح چرایی فرزنددار نشدنشان در آن آمده رنجید و آزرده خاطر شد اما نشنیدهام برای جلوگیری از انتشار آن بکوشد.
7. روزنامه نگاری/ خانم دکتر دانشور روزگاری روزنامهنگاری هم کرده است. پس از مرگ پدر سال 1320 که برای رادیو تهران و روزنامۀ ایران مقاله مینوشت اما با نام مستعار: شیرازیِ بی نام!
8.خانۀ دزاشیب/نویسندگان در دنیای خود و غالبا در انزوا زندگی می کنند اما به دو دلیل او در کانون بسیاری از دیدارها و گفت و گو ها قرار داشت. یکی این که همسر جلال آل احمد بود و به خاطر آن خانه شان در دزاشیب (کوی ارض) که حالا خانه – موزه شده کانون رفت و آمد چهره های مختلف شده بود.
دلیل دیگر این که در همسایگی نیما یوشیج پدر شعر نو زندگی میکردند. جلال در مقالۀ مشهور (پیرمرد، چشم ما بود) شرح این همسایگی را بازگفته است.
9. با خاطرۀ جلال/ سیمین در عین تأکید بر هویت مستقل خود فمنیست نبود و اواخر هم میگفت: «دارم پیش جلال بازمیگردم». با این همه سیمین دانشور باقی ماند و سیمین آل احمد نشد.
10. خواندنی ترین خاطره/ در میان همۀ خاطره هایی که از بانو خوانده ام هیچ یک را به جذابیت و غافلگیر کنندگی خاطرهای که 5 سال قبل از مرگ و در سال 1385 در گفت و گو با مجلۀ «گوهران» بیان کرد نیافتهام.
نیاز به هیچ شرح و توضیح اضافی ندارد و نشان میدهد در یک مکان و زمان، چگونه سیاست، ادبیات و روحانیت متفاوت با هم تلاقی داشتند:
« موسی صدر خیلی خوش تیپ بود. حالا قذافی او را ناپدید کرده یا کشته من نمی دانم. غروب بود. موسی صدر آمد. در زد. یکی از زیباترین مردهای دنیا بود. با چشم های خاکستری، درشت و زیبا. لباس آخوندی او هم شیک بود. از این سینه کفتری ها. در را که باز کردم او را در چارچوب در دیدم و گفتم: ببینم! شما پیغمبری یا امامی؟ حق نداری این قدر خوشگل باشی. خندید و گفت: جلال هست؟
گفتم: آره! بیایید تو. آمد داخل. نیما هم بود. نیما که همیشه خانۀ ما بود. آن شب هم بود.
نیما در خاطرات خود نوشته سیمین آن قدر محو جمال موسی صدر [امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان] بود که به من چای تعارف نکرد و من چای نخوردم.
موسی صدر سه چهار روز ماند. نیما خیلی حسودیش شد. عادت داشت چایی را خودم بریزم. چون وسواسی بود و چایی نباید تفاله داشته باشد. سر استکان هم این قدر خالی باشد و خودم هم به او چایی بدهم. اما راست میگفت. من محو جمال موسی صدر شده بودم. سه چهار روز ماند و دفعۀ بعد ما رفتیم قم. رییس نهضت امل در لبنان بود. سووشون را به عربی ترجمه کرد و آورده بود برای ما. در قم دیگر اندرونی بیرونی بود. اما باز می دیدمش. موقع شام و ناهار.»
منبع: عصر ایران
برنامههایی که اعلام میکنند توانایی افزایش سرعت اینترنت را دارند، ادعاهایی دروغین دارند زیرا در اکثر موارد کار مفیدی انجام نمیدهند و تنها با هدف نمایش تبلیغات و کنترل گوشی کاربر منتشر شدهاند.
برنامهنویسی با سیستمهای عاملی مانند اندروید، این قابلیت را برای توسعهدهندگان ایجاد کرده که بتوانند با داشتن دانش کافی، به نوشتن برنامههای متعددی اقدام کرده و این برنامهها را در مارکتهای آنلاین قرار دهند. کاربران هم میتوانند با مراجعه به این مارکتها، به دانلود رایگان اقدام کرده و یا برای اپلیکیشنهای پولی، با پرداخت هزینهی مورد نظر، از امکانات برنامه استفاده کنند.
با وجود این به نظر میرسد در کنار توسعهدهندگان، خلافکاران سایبری هم دست روی دست نگذاشته و برنامههای مخرب و یا تبلیغاتی مورد نظر خود را از راههای مختلف، در معرض تماشای کاربران قرار میدهند و در صورتی که کاربر هنگام مواجهه با این اپلیکیشنها هوشیاری کافی را نداشته باشد، در دام آنها گرفتار میشود؛ یکی از انواع این برنامهها، با هدف افزایش سرعت اینترنت است.
برنامکهای متعددی تحت عنوان «افزایش سرعت اینترنت» در فروشگاههای برنامکهای اندروید وجود دارند. در حالی که بنا به گزارش مرکز ماهر (مدیریت امداد و هماهنگی رخدادهای رایانهای) این برنامکها با ظاهرسازی و ادعاهای دروغین سعی در ترغیب کاربران به نصب برنامک را دارند اما هیچکدام نمیتوانند منجر به افزایش سرعت اینترنت شوند، چراکه چنین کاری در دنیای واقعی عملی نیست.
این برنامکها به محض شروع اعلام میکنند که سرعت اینترنت پایین است، سپس با نمایش اعلانهایی و بعد از چند ثانیه، ادعا میکنند که سرعت اینترنت افزایش یافته است. در حالی که این برنامکها در پسزمینه هیچ کار مفیدی انجام نمیدهند و تنها با هدف نمایش تبلیغات و کنترل گوشی کاربر منتشر شدهاند.
برخی از این برنامهها سرعت آپلود و دانلود را به صورت لحظهای در قالب یک نمودار نشان میدهند و پس از کلیک روی دکمه فعالسازی، برنامک با نمایش یک دیالوگ ادعا میکند که در حال انجام عملیات افزایش سرعت اینترنت است.
برخی برنامهها نیز با استفاده از سرویسهای فایربیس و پوشه به کارهای مختلفی مانند نمایش دیالوگ تبلیغاتی، باز کردن صفحه نظردهی به برنامک در فروشگاههای مختلف، باز کردن لینک تلگرامی، دانلود برنامکهای دیگر، نمایش ویدئو تبلیغاتی و مخفی کردن آیکون برنامک اقدام میکنند.
در این باره، امیر صفری فروشانی -کارشناس نرمافزارهای امنیتی حوزه فناوری اطلاعات، دربارهی اینکه ادعاهایی مانند افزایش سرعت اینترنت تا چه اندازه میتواند درست باشد، اظهار کرد: خلافکاران سایبری از هر روشی برای ترغیب کاربران به اینکه رفتار مد نظر آنها را داشته باشند، استفاده میکنند، در حالی که باید نصب چنین اپلیکیشنهایی جدا خودداری کرد.
وی ادامه داد: وقتی ادعایی مطرح میشود، برای مثال تبلیغی به کاربران نشان میدهند و یا ترغیبشان میکنند که اپلیکیشنی را مانند اپلیکیشن تعیین جنس بچه، تعیین سن کاربر از روی عکس و یا افزایش سرعت اینترنت نصب کنند، خود کاربر باید این موارد را با شک و تردید نگاه کند و هنگام مواجهه با تبلیغات این اپلیکیشنها، احتیاط لازم را به خرج دهد.
منبع: ایسنا
یک نرم افزار قدرتمندرترین جهت ویرایش ویدیو در گوشی های هوشمند است. بهوسیله این برنامه میتوانید با عملیات ساده از تصاویر و ویدیوهای خود آثاری بسیار زیبا پدید بیاورید. با استفاده از این نرم افزار می توانید کارهایی همانند نرم افزار پریمیر از جمله تغییر صدا، جابجایی صدا، گذاشتن افکت روی ویدئو، کات زدن، کراپ کردن، نقاشی کشیدن روی فیلم و ... را انجام دهید. نرم افزار VideoShow در گوگل پلی حدود 3 میلیون بار دانلود شده است و توانسته نمره عالی 4.5 از را نیز کسب کند.
ویژگی های نرم افزار VideoShow – Video Editor:
برای دانلود این برنامه به لینک زیر مراجعه نمایید.
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
نه تنها گوش دادن به موسیقی باعث می شود که انسان از مطالعه کمتر خسته شود، بلکه می تواند به شما کمک کند اطلاعات را بهتر به ذهن بسپارید.با این وجود همه موسیقی ها در هنگام مطالعه شما را متمرکز نمی کنند.
1.انتخاب موسیقی مناسب بدون شعر
یک موسیقی بدون شعر انتخاب کنید تا حواستان پرت نشود. در حالی که معمولا ممکن است ترجيح دهيد که به ترانه هایی با اشعار گوش کنيد، اما بهتر است در هنگام مطالعه سراغ ترانه هایی بدون متن برويد؛ اشعار می توانند به راحتی باعث حواس پرتی شما شوند، به خصوص هنگامی که آنها را می شناسید و می توانید هم آوازی کنید.
۲.گوش دادن به موسیقی یکنواخت و آرامبخش
آهنگ هایی با ریتم تند و با تنوع بالا ،می توانند باعث حواس پرتی شما شوند.
اگر یک آهنگ باعث می شود که شما به رقص یا هیجان در آیید، برای مطالعه اصلا مناسب نیست.
موسیقی اسپا( Spa music)یک نوع عالی از موسیقی آرامبخش است که می توانید در هنگام مطالعه گوش کنید.
و اما اسپا موزیک چیست؟ موسیقی طبیعت، صدای باران، صدای دریا، صدای آرام پیانو، صدای پرندگان و هر نوع موسیقی ای که موجب آرامش و ریلکسیشن می شود. از این نوع موسیقی در مدیتیشن نیز استفاده می شود.
۳. گوش دادن به موسیقی کلاسیک
برخی مطالعات نشان می دهد که گوش دادن به موسیقی های کلاسیک می توانند به شما کمک کنند تا اطلاعات را بهتر در ذهن نگه دارید. این نوع موسیقی به دلیل اینکه شعرندارد، کمتر باعث حواس پرتی شما می شود. در هرحال، شما هنوز هم باید از آهنگ های خیلی شاد و تند در هنگام مطالعه دوری کنید.
قطعات رمانتیک پیانو و سمفونی های آهسته برای مطالعه مناسب است.موسیقی کلاسیک ولفگانگ آمادئوس موتزارت به نام " Piano Concerto No. 23 " می تواند یک موسیقی خوب برای مطالعه باشد. و شما همچنین می توانید موسیقی کلاسیک یوهان سباستین باخ به نام " " Air on a G String را نیز امتحان کنید.
۴.گوش دادن به موسیقی الکترونیک با ریتم ملایم
اگر شما موسیقی کلاسیک دوست ندارید، می توانید موسیقی الکترونیک با ریتم ملایم گوش دهید. به دنبال موسیقی الکترونیکی باشید که اشعار نداشته باشد و تغییرات و نوسانات شدیدی نیز نداشته باشد. به هر حال شما موسیقی ای را می خواهید که به عنوان پس زمینه و محو در مطالعات شما باشد؛ حالا چه آکوستیک(مثل کلاسیک) و چه الکترونیک . این بستگی به نوع سلیقه شما دارد.
۵.استفاده از موسیقی سایر ملل
اگر می خواهید چیزهایی جدید و غیر تکراری را تجربه کنید، از موسیقی های موجود در همه مناطق مختلف جهان استفاده کنید؛ موسیقی هایی در ملل مختلف جهان با ابزارها، زبان ها و سازه های متنوع که در هنگام مطالعه نیز کمتر حواس شما را پرت می کنند. به عنوان مثال، شما می توانید در اینترنت موسیقی های "محلی ایرلندی"، " آفریقای جنوبی" یا "موسیقی کارائیب" را جستجو کنید.
۶.در تفریحات از موسیقی های شاد و با ریتم تند استفاده کنید
برای تفریحات خودتون از موسیقی های شاد و انگیزشی استفاده کنید؛ موسیقی سریع با صدای بلند می تواند در مواقعی که شما در تعطیلات به سر می برید، به شما انگیزه دهد و کمک کند. پس از گوش دادن به چند موسیقی مورد علاقه(البته شبیه به موسیقی مطالعاتی نباشد.) خود را بیشتر آماده برای مطالعات می کنید. فراموش نکنید که هنگام مطالعه دوباره به موسیقی بدون کلام و آرامش بپردازید!
نکات:
۱. قبل از شروع مطالعه، یک لیست پخش ایجاد کنید. ایجاد این لیست پخش، شما را از پریشانی و تشویش ذهن هنگام مطالعه در می آورد؛ چرا که جستجوی آهنگ جدید و تغییر موسیقی تمرکز شما را بر هم می زند.
لیست پخش آهنگ های مطالعه خود را بر روی تلفن یا رایانه خود قرار دهید. سپس، وقتی می خواهید شروع به مطالعه کنید،فقط دکمه PLAY را فشار دهید.
نکته: اگر لیست پخش خود را ایجاد نکردید، می توانید لیست پخش خود را در سایت موسیقی Spotify.com ایجاد کنید. سایتی با هزاران موسیقی با کلام و بی کلام.توی ایران هم سایت های موسیقی مشابهی هست.
۲. موسیقی خود را با صدای متوسط تا کم پخش کنید. در حالی که در حال مطالعه هستید، باید در پس زمینه مطالعات پخش شود. اگر موسیقی بیش از حد بلند باشد، تمرکز، سخت خواهد بود. اگر در حال خواندن یا نوشتن فهمیدید که زمان مطالعه طول کشیده و سخت مطالعه می کنید، می تواند نشانه ای از آن باشد که موسیقی در حد غیر طبیعی بالا است.
۳. از هدفون برای گوش دادن به موسیقی تا حد امکان خودداری کنید.(اگر چه هدفون برای مطالعه در کتابخانه بسیار مناسب است.) استفاده از هدفون، ایجاد یک موسیقی برای پس زمینه را سخت تر می کند. در هر حال اگر شما مجبور به استفاده از هدفون شدید، سعی کنید صدا را تا حد امکان پایین نگه دارید.
۴. آهنگ را تغییر دهید اگر احساس می کنید مزاحم است. اگر به یک آهنگ گوش می دهید و متوجه می شوید که شما در حال شادی کردن،بشکن زدن یا رقصیدن در صندلی خود هستید، این نشانه ای است که آهنگ، مزاحم شما کار شماست. اگر کاملا روی یک آهنگ متمرکز شده اید،احتمالا اطلاعاتی را که در حال مطالعه هستید، حفظ نمی کنید! آهنگ را تغییر دهید. بررسی کنید که کدام آهنگ ها، ذهن شما را منحرف می کنند. با گذشت زمان، شما یاد خواهید گرفت که چه نوع موسیقی ای برای مطالعه بهترین خواهد بود.
افسانه همسران ایده آل و بدون درگیری
نوشته: ایساک آدیزس
احتمالا رایج ترین و مخرب ترین کلیشه، افسانه ی ازدواج های بدون درگیری و همیشه مفرح است. دهه هاست که فیلم ها این تصویر را به مخاطبان شان عرضه میکنند. صنعت تبلیغات پابهپای فیلمها به شکلگیری این روند کمک قابل توجهی کرده است و همچنان نقش خود را در این زمینه با جدیت ایفا می کند.
یک پوستر در یک آژانس مسافرتی: یک زوج، کنار دریا در یک ساحل اختصاصی. به نظرمی رسد که اوقات فوقالعادهای را می گذرانند. هر کدام نوشابه ای در دست دارند و از اینکه به هم لبخند می زنند، سیر نمی شوند. هردوشان زیبا، برنزه و درخشان هستند. باد ملایمی از سمت دریا می وزد و به شکل اغوا کننده ای موهایشان را به هم ریخته است. انگار این دو نفر فقط با نگاه کردن به هم، حرف هم را می فهمند، بدون اینکه یک کلمه بینشان رد و بدل شود. پوستر می گوید: «اقامتگاه تور فلان: جایی که رویاها به واقعیت می پیوندند.»
اگرشما آدمیزاد باشید میدانید که به احتمال زیاد، این جور حس و حال های جادویی بین یک زوج و در یک خانواده خیلی کم اند و ماه عسل قرار نیست تا ابد ادامه پیدا کند. آن لحظه های عشق «بی دردسر» کم کم شروع به ناپدید شدن می کنند. دیر یا زود (در واقع، خیلی زود) زندگی واقعی روی خودش را نشان می دهد و مسئولیت ها سر میرسند؛ وظایف، مسائل شغلی، پول، مسائل مربوط به بچهها، تنش، تغییر، تغییرات زیادی که خارج از محیط خانواده روی می دهد و تغییراتی که کمکم در خود خانواده شکل میگیرد.
تفاوت هایمان که در اولین برخورد به شکل شگفت انگیزی، ما را به هم جذب کرده بود، حالابهمنبعدرگیریهای مداوم تبدیل شده است. چرا؟ چون تغییر یعنی اتفاقات جدیدی افتاده است. لازم است خیلی زود تصمیم بگیریم که چه باید بکنیم و اینجاست که اختلافهایی در سبک های شخصیتیمان وجود دارد، بروز پیدا می کند. مثلا یکی از طرفین در مسائل مالی، محافظه کار است و دیگری در این باره کاملاً آزادانه و بی قید و شرط عمل می کند. یکی میخواهد یک برنامه روزانه ی منعطف داشته باشد و دیگری یک روند ثابت و قابل پیشبینی می خواهد و مسائلی از این دست. و به این ترتیب ما وارد جنگ و درگیری می شویم. آرام آرام «تنش» عضو عادی زندگی روزمره ی ما می شود و لحظات «خشم- سرزنش- دشمنی- مقابله» تکرارمیشود و لحظه های شبیه ماه عسل، رو به کم و کم تر شدن می گذارد.
مردم، وقتی درگیری و اختلاف نظر، در خانه شان را می زند و ناگهان از بلندای آسمان به درون یک جهنم دائمی سقوط می کنند، به وحشت و اضطراب می افتند. افسانه خانواده ی تابناک و پر جلال در شروع، آرام آرام یا خیلی ناگهانی شروع می کند به از هم پاشیدن. ما دیگر در رویا زندگی نمی کنیم. غرق کابوس می شویم. همسرم دیگر «آن شخص خاصی» که فکر می کردم، نیست. کجا اشتباه کردیم؟ چطور توانستم مرتکب این اشتباه شوم؟ چطور قبلا متوجه چنین خصوصیاتی نشده بودم؟
حالا چه کار باید بکنیم؟
خانم به ملاقات دوستانش می رود. اینجا بخشی از مکالمات دوستانه را مرور می کنیم: «چی؟» چی گفت؟ تو هنوز با این یارو هستی؟ تو لیاقتت بیشتر از این هاست. دنیا پر از مرد است، عزیزم. خودت را از دست این احمق خلاص کن.
مرد هم به ملاقات دوستانش می رود. «اصلا چه نیازی به او داری؟ نباید بیشتر از این عذاب بکشی. زندگی ات را دریاب.»
هر دوشان می دانند که خیلی از دوستانشان طلاق گرفته اند و یا در کش و قوس فرآیند طلاق هستند؛ در نتیجه، طلاق گرفتن چیزی نیست که باعث شرم و خجالت شان شود. یک روز پسرم از کودکستان به خانه آمد و واقعا از اینکه همه دوستانش دو جفت پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ دارند و او فقط با یک جفت والدین زندگی می کند، گلایه کرد.
ما در عصر وسایل دور ریختنی زندگی می کنیم و ایده ی «دور ریختن» به عمق روابط بین فردی ما هم نفوذ کرده است.
ما بشقاب های یکبار مصرف دور ریختنی، لیوان های یکبار مصرف دور ریختنی، کهنه های یکبار مصرف دور ریختنی و هرچیز یکبار مصرف دور ریختنی داریم. ماشین لباسشویی خراب شده؟ چرا برای تعمیر کردنش پول خرج کنی... فقط بیندازش دور. خریدن یک ماشین دیگر، خیلی ارزان تر و مقرون به صرفه تر است. هنرپیشه معروف هالیوود، «چارلی شین» در مصاحبه با مجله ی پیپل، وقتی از او در مورد طلاق اخیرش پرسیدند، گفت:« وقتی ماشینتان خراب می شود چه کار می کنید؟ آن را عوض می کنید!» (توجه کنید که نه گفت «تعمیرش می کنید»).
به نظرمیرسد ما در روابط صمیمانه مان هم از همین منطق پیروی می کنیم؛ کار نمی کند؟ تصویر ایده آلی را که از یک شریک زندگی دارید. برآورده نمی کند؟ خب، دور بیندازیدش. شرکای زندگی مان دارند مصرفی می شوند، تا وقتی دیگر به درد نخورند، از آنها استفاده می کنیم، بعد، دورشان می اندازیم؛ دور ریختنی و قابل جایگزین با یک شریک جدیدتر و احتمالا بهتر.
ما همچنان سعی می کنیم تصویر «عشق بی زحمت و دردسر» را زنده نگه داریم و در این جستجوی بیپایان، وارد روابط متعددی می شویم و یکی بعد از دیگری کنارشان می گذاریم. وقتی شروع به کار نکردن می کند، آن را دور می اندازیم.
درگیری، کلمه کثیفی است. چیزی به نام درگیری و جر و بحث در مخیله ی ما جایی ندارد. در نتیجه، دیدن افراد جوانی که به تازگی برای دومین و سومین بار ازدواج کرده اند به یک موضوع عادی و رایج تبدیل شده است. به سلبریتی ها و افراد مشهور اشاره نمی کنم که بین آنها ازدواج برای چهارمین یا پنجمین بار هم کاملاً طبیعی و عادی است. چرا؟ چون همانطورکه دراین کتاب خواهیم دید، عشق به زحمت و تلاش احتیاج دارد و فرهنگ فعلی به تلاش و زحمت اهمیتی نمیدهد و دنبال راحتی و راهکارهای آسان است. هدف این کتاب این است که نشان دهد درگیری و جر و بحث یک جزو طبیعی از زندگی است و الزاما نباید ویرانگر و مخرب محسوب شود. در این کتاب به شما نشان خواهیم داد که چطور این درگیری ها را به یک پدیده ی سازنده تبدیل کنید.
برای خرید کتاب قدرت تضادها روی جلد آن در پایین کلیک کنید.
منبع: دو هفته نامه پنجره خلاقیت/شماره 139/ص30 و 31
در سال ۲۰۱۱ میلادی بود که سری جدید عنوان ریشهدار و پرطرفدار «سیاره میمونها» بار دیگر روی پردهی نقرهای به نمایش درآمد. این عنوان هم مانند جد بزرگوار خود که در سال ۱۹۶۸ اکران شده بود، مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. همه چیز از تلاش انسانها برای ریشهکن کردن بیماری آلزایمر به وسیلهی ویروسی آغاز میشود که نهایتا برای جامعهی بشری مصیبت آفریده و میمونها را هوشمندتر میکند. در قسمت سوم این سری یعنی «جنگ برای سیاره میمونها» سرنوشت انسانها و میمونها مشخص شده و حماسهی «سزار» به سرانجام میرسد.
بهنام میمونها، بهکام انسانها
«سیارهی میمونها» کتابی به قلم «پیر بول» فرانسوی بود که آثار بزرگ دیگری مثل «پل رودخانهی کوآی» و «دردسر در بهشت» را هم در کارنامهی خود دارد. بول این داستان را در سال ۱۹۶۳ منتشر کرد. وی که در نوشتن داستانهایی با محوریت جنگ و فضای آخرالزمانی تبحر داشت، در «سیاره میمونها» به شکلی کنایهآمیز از نابودی انسان به دست خودش سخن گفت. فیلمی که براساس این رمان در سال ۶۸ منتشر شد، از آن جهت مورد توجه قرار گرفت که هم از نظر جلوههای ویژه و داستان در سطحی چشمگیر قرار داشت و هم اشاراتی به مسائلی مانند نژادپرستی و نابودی زمین به دست انسان در آن وجود داشت. این فیلم زمانی عرضه شد که جنبشهای ضد نژاد پرستانهی مارتین لوترکینگ در اوج خود قرار داشت و مسابقهی تسلیحاتی آمریکا و شوروی که بعدها به جنگ سرد معروف شد مورد توجه رسانهها قرار گرفته بود. همهی این مسائل دست به دست هم دادند تا «سیاره میمونها» به مجموعهای پرطرفدار تبدیل شود. هرچند که قسمتهای بعدی این اثر دیگر نتوانستند موفقیت اولیهی آن را تکرار کنند، اما ایدهی روایت داستانی جدید در سال ۲۰۱۱ خوشبختانه موفق از آب درآمده و بار دیگر نام این مجموعه را بر سر زبانها انداخت.
حماسهی «سزار»
در «جنگ برای سیاره میمونها» بیشتر با تقلای درونی «سزار»، رهبر میمونها با ارزشها و اعتقادات خودش رو به رو هستیم. او تلاش دارد تا رهبر خوبی برای همنوعان خود باشد. در جای جای این اثر شاهد هستیم که «سزار» درسهایی از اخلاق به سایر میمونها میدهد: «میمونها همدیگر را نمیکشند»، «میمونها در کنار هم قوی هستند»، «میمونی که جنگ را شروع کرده، دیگر زنده نیست» و… به عبارتی شخصیت سزار را میتوان الهام گرفته از انقلابیون تاریخی دانست. او تنها میخواهد که به حال خود رها شود و با همنوعان خودش در آرامش زندگی کند، اما این بار انسانها مانع این امر میشوند. نگاه «مت ریوز»، کارگردان این اثر به تقابل میان میمونها و انسانها بسیار منحصر به فرد و برخلاف کلیشههای هالیوودی است. در فیلمهای هالیوود همیشه «خارجیها و غیر انسانها» نقش منفی داشته و «انسانها» نقش مدافعان و افراد خوب را دارند؛ اما در «جنگ برای سیاره میمونها»، میمونهای هوشمند که در واقع موجوداتی غیرطبیعی هم هستند، مظلوم و ما آدمها ظالم هستیم. مت ریوز «انسانیت میمونها» را آنقدر ماهرانه و زیبا به تصویر کشیده که بیننده حتی لحظهای با انسانهای واقعی این فیلم همزادپنداری نکرده و تا انتهای اثر خود را بیشتر یک میمون میداند تا انسان! در جای جای فیلم تعاملات احساسی میمونها به تصویر کشیده شده تا چهارچوب فکری بیننده را به چالش بکشد: آیا موجوداتی که تا این حد عشق را درک و لمس میکنند را میتوان صرفا یک حیوان دانست؟ اگر تکلم منحصر به انسان و نمادی از هوشمندی واقعی است، آیا نباید به میمونهایی که میتوانند صحبت کنند فرصتی برابر با انسانها داد؟ تمامی این سؤالات در کنار تقلای اخلاقی «سزار» و اتخاذ تصمیماتی سخت از سوی وی، «جنگ برای سیاره میمونها» را به اثری تازه و دیدنی بدل میکند.
در نقطهی مقابل سزار، «سرهنگ» یا همان کلنل قرار دارد. او کلیشهای از یک جنگافروز عقیدتی است. روی دیوار اتاق «سرهنگ» سه بار کلمهی «تاریخ» نوشته شده و صحبتهای او در خصوص فاتحان بزرگ تاریخ هم نشان میدهد که وی خود را در قامت مرد بزرگی میداند که باید تاریخساز شده و بشریت را نجات دهد. به جرات میتوان «سرهنگ» را کپی مستقیمی از «سرهنگ کرتز» در فیلم «اینک آخرالزمان» از «فرانسیس فورد کاپولا» دانست. این دو شخصیت نهتنها در ظاهر به یکدیگر شبیه هستند، بلکه شخصیت آنها هم دقیقا مشابه یکدیگر است. هردوی آنها مردانی هستند که جنگ ذهنشان را دگرگون کرده و نوعی جنون و توهم خود بزرگبینی تمام وجودشان را فرا گرفته است. هردو به فرماندهان خود پشت کرده و جامعهای کوچک و بسته را تبدیل به پایگاه نظامی و دفاعی خود کردهاند. «وودی هارلسون» در این فیلم خواسته یا ناخواسته حتی حالات چهرهی «مارلون براندو» را به قول اهل سینما «اتود زده» و مورد استفاده قرار داده است. «سرهنگ» در این فیلم نماد سیاسیون است، مردانی که مدام در ترس جنگ و کشتار زندگی میکنند و حتی به یکدیگر (در اینجا به سایر انسانها) هم اعتماد نمیکنند. انسانهای عادی تمایلی به جنگ با یکدیگر ندارند و این امر از تعللهای پیدر پی سربازان و میمونها در کشتن یکدیگر کاملا پیداست، اما رهبران و سیاسیون با استفاده از اعتقادات مردم و سردادن شعارهای به اصطلاح اخلاقی (در اینجا نجات بشریت از انقراض) سعی در شعلهور کردن آتش جنگ دارند؛ اما همانطور که در «جنگ برای سیاره میمونها» دیدیم، همهی اینها چیزی چز نابودی را برای این آتشافروزان درپی نخواهد داشت. این فیلم بهخوبی نشان داد که «ترس از نابودی» انسان را به چنان جنونی میرساند که خود را با دستان خویش نابود میکند. «سرهنگ» میتواند نمادی از یک بمب اتمی، یک متعصب احمق، یک رئیس جمهور تندخو، یک انقلابی جنایتکار یا یک رهبر نژادپرست باشد که با اعمال نسنجیدهی خود نه تنها سرنوشت مردماش، بلکه سرنوشت تمام انسانها را به تباهی میکشاند. در واقع شما میتوانید خصوصیات تمام دیکتاتورهای تاریخ را در وجود سرهنگ ببینید: اردوگاه کار اجباری در برف و سرما مثل استالین، شکنجه و به نمایش گذاشتن کشتگان برای ایجاد ترس در دل دشمن مثل چنگیزخان، شستشوی مغزی و عقیدتی سربازان مثل گروههای تروریستی با نقاب اسلام و در نهایت تحقیر دشمن و ایجاد تنفر میان افراد جبههی مخالف با شکنجهی آنان توسط خائنان خودی (شخصیت «الاغ» در این فیلم) مثل هیتلر و نازیها.
در یک کلام شخصیتپردازی را میتوان بزرگترین نقطهی قوت این اثر دانست. در کنار نقش اصلی و شخصیت منفی داستان، میمونهای این فیلم هم از بسیاری انسانهای فیلمهای پرفروش این روزها بهتر و بیشتر مورد توجه نویسندگان قرار گرفته و به شخصیت هرکدام آنطور که باید و شاید توجه و تاکید شده است.
اثری که «درآمده است»
«جنگ برای سیاره میمونها» از معدود آثاری است که طی این چند وقت هم توانسته دل مخاطب را ببرد و هم بهفروش خوبی دست پیدا کند و نظر منتقدان را نیز به خود جلب کند. این فیلم را میتوان الگویی برای فیلمسازانی دانست که به استفاده از جلوههای ویژه در کارهای خود علاقهی زیادی دارند. در واقع این اثر به بهترین وجه از تکنیکهای فنی و جلوههای ویژهی کامپیوتری برای برانگیختن احساسات تماشاگر و ایجاد حس نزدیکی با میمونها استفاده کرده است؛ اتفاقی که باید آن را به فال نیک گرفت و از آن استقبال کرد. مت ریوز مثل کارگردانان دیگر این فناوری را تنها به ساخت صحنههای اکشن و مبارزات در مقیاس عظیم محدود نکرد، بلکه بزرگترین و زیباترین بخش جلوههای ویژهی این اثر را میتوان در چشمان «سزار» دید. چشمان این میمون آنقدر زیبا و پراحساس طراحی شده که ضربالمثل «چشمان دریچهای به روح هستند» را به معنی واقعی کلمه متجلی میکند؛ چشمانی که رگههای خون ناشی از شکنجه در آنها بیش از صدها سطر دیالوگ احساس و پیام به بیننده منتقل میکرد. علیرغم اینکه تقریبا تمامی میمونهای این فیلم توسط کامپیوتر ساخته شدهاند، اما تعاملات میان آنها و طراحی حرکات و رفتارشان آنقدر زیبا انجام شده که اصلا بیننده را آزار نمیدهد. در کنار جلوههای ویژه، باید به فیلمنامهی قدرتمند «مارک بمبک» و مت ریوز هم اشاره کرد. در واقع داستان «جنگ برای سیاره میمونها» کلیشهای از انتقام و مبارزه برای آزادی است، اما این دو نفر کلیشههای یاد شده را در چهارچوبی جدید و به شکلی معکوس به تصویر کشیدهاند: اینبار انسان زندانبان ظالم است و «عجیب الخلقهها» زندانی مظلوم. پیش از این هم «استیون اسپیلبرگ» با فیلم «ای.تی» موفقیت و جذابیت این نوع تصویرسازی را به جهانیان نشان داده بود؛ اما ارزش «جنگ برای سیاره میمونها» زمانی بیشتر میشود که به چالش بزرگی که بر سر راه سازندگان اثر بوده، توجه شود: فقدان دیالوگ! در اغلب فیلمهایی که در زندان روایت میشود، دیالوگهای ماندگار بازیگران با یکدیگر بر جذابیت و ایجاد حس نزدیکی به فیلم میافزاید؛ «اینجا همه بیگناه هستند» در فیلم «رستگاری در شاوشنک» یکی از همین نمونههاست؛ اما میمونها در فیلم پیشرو بیشتر از زبان اشاره برای ارتباط با هم استفاده میکنند. حذف زبان اشاره از فیلم، حس واقعی بودن آن را کم کرده و باعث میشود تا بیننده دنیای فیلم را بسیار متفاوت و غیرقابل لمس فرض کند که در این صورت دیگر محتوای فیلم (پیامهای اخلاقی یاد شده) اثر باید و شاید را نخواهد داشت. استفاده از زبان اشاره هم روند روایت داستان را بسیار کند کرده و ممکن است به شدت بیننده را خسته کند؛ اما همانطور که گفتیم کارگردان با نشان دادن پیوندهای احساسی نهفته در زبان اشاره و استفادهی متعادل و بهجا از کلام در کنار آن، بیشترین استفاده را از این فضا برده است. استفاده از موسیقیهای حماسی در صحنههای تعیینکننده هم این تاثیر احساسی را بیشتر کرده است. «مایکل ژاکینو»، آهنگساز باتجربهی این فیلم که در پروندهی خود آثاری مثل سری «مدال افتخار» و «ندای وظیفه» را دارد، به خوبی نشان داده که میتواند لحظاتی احساسی و تاثیرگذار آن هم زیر گلوله، آتش و جنگ خلق کند. در یک کلام میتوان «جنگ برای سیاره میمونها» را اثری خواند که توانسته در تمامی زمینهها حداقل در حد استانداردهای مورد انتظار و حتی بیشتر از آن ظاهر شود و بدین وسیله به اثری ماندگار تبدیل خواهد شد.
تماشای «جنگ برای سیاره میمونها» تنها یک سرگرمی نیست، بلکه تجربهای زیباست که بینندهی آگاه را به فکر فرو میبرد. «سزار» در این فیلم رهبری است که مردم خود را از اسارت «فرعون زمان» به «سرزمین موعود» هدایت کرده و در این راه سختی زیادی میکشد. کوچ مردم «سزار» بیشباهت به کوچ «بنی اسرائیل» در متون تورات نیست. اما پیام فیلم زمانی مهمتر میشود که بدانیم این «کوچ تاریخی» پایان ماجرای بنی اسرائیل نبوده، بلکه آغازی برای سلسله داستانها و ماجراهایی است که یکی از بزرگترین و طولانیترین جنگهای تاریخ را رغم زده. در واقع تمام تلاش مت ریوز در این اثر، به تصویر کشیدن انسانیت از دست رفتهی ماست! ما انسانهایی که معنی اتحاد، رحم، عشق، بخشش و در کل «زندگی» را فراموش کردهایم و باید آن را از دست آموزهای خود یاد بگیریم! ما انسانهای کمحافظه یا باید با نگاه به گذشته، مسیر حرکت به آینده را تغییر دهیم، یا تسلیم نابودی شویم.
افسوس که به قول «چارلی چاپلین»: «یک سیب افتاد و جهان جاذبه را درک کرد، اما هزاران جسد افتاد و کسی معنی انسانیت را نفهمید».
منبع: وبسایت دنیای بازی/ نویسنده نقد: علی ارکانی
پدران و مادران ما از کودکی به ما یاد دادند که شغلی را انتخاب کنیم که از وارد شدن و قرار گرفتن در مسیر آن لذت ببریم و به آن عشق بورزیم.
طبق تحقیقات انجام شده ۴۹ درصد آمریکایی ها از شغلهایشان راضی نیستند و مرتبا شغل هایشان را عوض می کنند. به کسب و کار خود فکر کنید. آیا شما به کسب و کارتان به عنوان یک سرگرمی نگاه می کنید یا به عنوان یک شغل؟
در اینجا پنج روش برای تغییر ذهنیت شما و پایدار کردن کسب و کار خود در بلند مدت وجود دارد.
1.تعهد
راه اندازی یک کسب و کار چیزی نیست که شما یک نگرش گاه به گاه و ضعیفی به آن داشته باشید. چیزی نیست که شما در اوقات فراغت تان یا زمانی که حوصله دارید به آن بپردازید. شما باید کاملاً به آن متعهد باشید و تمرکزتان را برای رسیدن به موفقیت روی آن بگذارید.
می دانم به چه چیزی فکر می کنید:« با خود می گویید اما اگر من کسب و کار م را شروع کردم و نیاز به جدا کردن زمان بین کسب و کارم و شغل اصلی ام داشتم چه کار کنم؟»
من کاملا درک می کنم. اما تا زمانی که شما فقط عصرها و آخر هفته ها به کسب و کار خود می پردازید نیاز دارید تا بیشتر کار کنید. شاید این فشار جانبی شما باشد اما باید فراتر از یک پروژه جانبی باشد.
2.اهداف تان را تعیین کنید
هدف پشت یک کسب و کار بسیار متفاوتتر از هدف پشت یک سرگرمی است. سرگرمی های شما تنها برای شما یک سرگرمی هستند، اما کسب و کار شما در مدتی که از آن لذت می برید، یک هدف دارد. شما یک چشم انداز و خواسته ای دارید و می خواهید رشد کنید. اگر می خواهید کسب و کارتان دوامی داشته باشد، نمیتوانید آرام بنشینید و فقط موقعیت را بپذیرید. شما باید برای جایی که کسب و کار تان می خواهد به آن برسد یک استراتژی داشته باشید تا بدانید چگونه باید به آنجا برسید. چه تلاشی برای انجام آن می کنید؟ اگر این کار را برای زندگی تان انجام می دهید چه کارهایی برای کسب درآمد انجام خواهید داد؟ فرآیند شما چگونه و چقدر کارآمد خواهد بود؟
3.سخت کار کنید
استیو جابز موسس شرکت اپل در سال ۲۰۰۵ در گفت و گو با استنفورد گفت:«کار شما بخش بزرگی از زندگی شما را پر می کند و تنها راه برای داشتن رضایت خاطر این است که هر کاری را که باور دارید کار فوق العاده ای است انجام دهید.»
در یک دنیای کامل، همه ما هر روز به شغلهایمان عشق می ورزیم. اما واقعیت این است که ما کارهایی را که دوست داریم در روز انجام نمی دهیم. حتی اگر این کار کاملا حرفه ما باشد. راه اندازی یک کسب و کار فراتر از کارهای سرگرم کننده است. شما باید برای انجام کارهایی که دوست ندارید آمادگی داشته باشید، مانند پرداخت صورتحساب ها، تماس های تلفنی و شاید مدیریت یک تیم.
4.روی سود تمرکز کنید
اختلاف عمده بین یک کسب و کار و یک سرگرمی چیست؟ پول.
دان پاپرز و مارتا روجرز در کتابشان «مدیریت تجربه و روابط مشتری: یک چارچوب استراتژیک» نوشتند:« اگر مشتری ندارید، کسب و کار ندارید، بلکه یک سرگرمی دارید.»
اگر شما تازه شروع کرده اید، شاید هنوز درآمدی ندارید اما این باید هدف شما باشد. کسب و کار شما در واقع تا وقتی سودآوری نداشته باشد یک کسب و کار نیست. برای اطمینان از طول عمر، کسب و کارتان باید چیزی باشد که شما بتوانید از آن پول به دست آورید.
5.ارزش خود را بدانید
کارآفرینان موفق می دانند در چه کار هایی خوب هستند و در چه کارهایی خوب نیستند. گاهی اوقات کارهایی که دوست دارید انجام دهید و کارهایی که میتوانید به خوبی انجام دهید بسیار متفاوت هستند.
اگر شما در کاری خوب نیستید هیچ راهی برای تبدیل آن به کسب و کار وجود ندارد. من از آواز خواندن لذت می برم اما هیچ کس برای آواز خواندن به من پولی نمی دهد.
بهطورمشابه،برای هر کاری که انجام می دهید باید یک نیاز پشت آن باشد. من بازیهای ویدئویی را دوست دارم اما این یک گزینه ی کسب و کار قابل اعتماد نیست.
ست گودین وبلاگ نویس می نویسد:«شما برای محصولاتتان مشتری پیدا نمی کنید.» برای موفقیت، شما باید تقاطع کارهایی که خوب بلدید، کارهایی که دوست دارید و آنچه مردم نیاز دارند را پیدا کنید. وقتی شما بتوانید این سه جعبه را بررسی کنید، وقت آن است که بدانید به طلا رسیده اید.
منبع: ماهنامه خلاقیت/ شماره 139/ص 18 و 19
آرزوهای بزرگ و دور و دراز داشته باشید. دل به امتیازات کوچک خوش ندارید. آرزوهای کوچک شما را از کمال جویی باز می دارد. در طلب آرزوهای کوچک بودن مانع از تحقق حوادث بزرگ می شود.
(کنفسیوس)
شکسپیر می نویسد: بیچاره اند آنانی که ناشکیب اند! مگر زخم جز در دور زمان ترمیم می شود؟
ناشکیبی، مادر ترس، اضطراب و بزدلی است. شکیبایی نمایانگر اعتماد، مصمم بودن و احساس رضایت توأم با آرامش است. وقتی به زندگی خود می نگرید ببینید تا چه مایه و در چه مواردی به جای نگاه کردن به یک تصویر کلی بزرگتر، موفقیت زودرسی را برای خودتان و دیگران خواسته اید.
وقتی به مقصد بیندیشید و تصویر کامل تر را پیش روی داشته باشید، می توانید از یک خواسته در حد و اندازه دریافت یک نشان شایستگی و کف زدن گروهی از مردم درگذرید.
وین دایر: «تجربه من در خصوص اعتیاد و غلبه بر آن ممکن است با برخی شرایط زندگی تان همسو باشد. وقتی هنوز معتاد بودم، با خود فکر میکردم باید این مواد اعتیاد زارا ترک کنم.آن وقت به امتیازات کوچک اندیشیدم مثل یک روز تمام از نوشیدن الکل فاصله بگیرم و وقتی این امر تحقق یافت، آنگاه برای هوشیاری ام به خود جایزه دادم و با یک کوکاکولا جشن گرفتم. با دل خوش کردن به یک موفقیت کوچک مانع از رسیدن به کمال می شدم. وقتی شکیبایی بی پایان را در خود پرورش دادم، به خدا روی آوردم و در همه امور به او توکل کردم و به یاد دارم تا چه مایه، خداوند مرا حتی در تنگنا ترین لحظات، یاری داد. با شکیبایی بی پایان به چشم خویش می بینم مواد مسمومی که تبدیل به والاترین مقصد و هدف زندگی می شود، واپس می نشیند و من آن طریق ناهموار اعتیاد را پشت سر گذاردم.»
شکیبایی بی پایان، ثمرات فوری و بی وقفه دارد. و "یک روز در یک زمان نتایج ابدی خواهد داشت". برای درک پوچی ناشکیبی و بی صبری در زندگی، عقربه ساعت مچی تان را چند ساعت جلو بیاورید و برگ هایی از تقویم دیواری یا روی میزی تان را بکنید، آن وقت ببینید آیا زمان به جلو رفته است!
ناکامی و شکست، همراه با موفقیت های آنی بخشی از این کلیت است. با مشاهده طبیعت در خواهید یافت که باید به یک زخم فرصت دهید تا آرام آرام خود را ترمیم کند؛ برای آنکه انجیر را بخورید باید صبر کنید که گل مبدل به میوه شود و میوه از خامی در آمده، برسد. به طبیعت خود اعتماد کنید و اجازه دهید آرزوی شما تا حصول، مسیر طبیعی اش را طی کند.
در قبال کامیابی ها و ناکامی های تان صبور باشید آنگاه خواهید دید که "الله مع الصابرین".وقتی میتوانید مشکلی را به مقامی بالاتر که با او در ارتباط هستید ارجاع دهید، فوراً خود را به آن وضعیت آگاهانه شکیبایی بی پایان منتقل کنید و در طلب شاخص های کوچک موفقیت برای امروز تان نباشید.
باور مکن آنچه شنیده ای
باور مکن روایت هایی را که سینه به سینه نقل شده است.
باور مکن هر آنچه که به تکرار گفته شده
باور مکن گفتار مکتوبی را که از حکیمی سال دیده به جای مانده
باور مکن دیدگاهی بیپایه و اساس را
باور مکن کلام صاحبنظران، معلمان یا سال دیدگان را
اما بعد از تأمل کافی و دقت لازم و تحلیل عقلانی، وقتی آن کلام را با منطق و عقل سازگار یافتی
و وقتی آن را در جهت خیر همگان بازشناختی، آنگاه باور کن و به کارش بند برای همه عمر.
(بودا)
واژه اصلی یا به قول امروزیان کلیدواژه کلام بودا "باور نکردن" است. در واقع عبارت اصلی در کلام بودا "باورمکن" است. هر آنچه با خود به این سو و آن سو می برید و آن را اعتقاد یا عقیده می خوانید، بخشی از شما می شود که عمدتا آن عقیده ناشی از تجربیات دیگران است. بنابراین اگر عقیده ای از منبعی خارج از وجود شما به شما برسد،صرف نظرازاین که آن عقیده تا چه حد ترغیب کننده و پویا باشد و چند نفر مثل شما سعی کنند شما را به حقیقت آن عقیده متقاعد گردانند، واقع امراین که آن حقیقت متعلق به شخص دیگری است و شما باید با یک علامت سوال بزرگ یا با تردید آن را بپذیرید.
اگر بکوشم تا متقاعدتان گردانم در باب طعم یک ماهی خوشمزه، ممکن است کوشش کنید، اما همچنان در تردید هستید. اگر تصاویری از آن ماهی را به شما نشان دهم و صدها نفر بیایند و گواهی دهند بر صداقت گفتارم، ممکن است بیشتر متقاعد شوید و این سخن را بپذیرید، اما باز هم اندکی تردید باقی می ماند؛ چه هنوز خودتان طعم آن را نچشیده اید. ممکن است قبول کنید آن ماهی به ذائقه من خوش می آمده، اما تا زمانی که خودتان طعم آن ماهی را نچشیده اید، دیدگاه شما تنها یک نظریه است که مبتنی بر دیدگاه و تجربه دیگری است.
صرفاً بدین جهت که مطلبی را شنیده اید و سنت یا آئین یا داستانی است که به تکرار گفته شده و سینه به سینه نقل شده است و در طول قرون و اعصار ثبت و ضبط شده وبزرگترین آموزگاران نوع بشر بر آن صحه گذارده اند، اینها دلیل منطقی برای پذیرفتن آن عقیده نیست، به خاطر داشته باشید همانطور که بودا تعلیم می دهد: "باور مکنید" به جای به کارگیری واژه "عقیده" بکوشید به کلمه "دانستن" روی آورید.
منبع: کتاب اشراق در 60 روز/ وین دایر
نکته اول:
می گویند میز شادی جهان ۴ پایه دارد:
دو تاشو "مولانا"به ما نشون داده .
دو تاشو "حافظ"
دوتایی که مولانا معرفی کرده :
"مرنج " و "مرنجان"
هرگز از ظلم یا بدخلقی و بدرفتاری مردم نرنجید؛ با صبوری با دیگران و نزدیکانتان برخورد کنید و مانند باران باشید که پلیدی ها را می شوید و دوباره به آسمان می رود پاک می شود و به زمین برمی گردد، شما هم درددل دیگران را گوش کنید.
تلخی ها،زخم زبان ها،بی محبتی ها و حق ناشناسی ها را تحمل کنید و آرامش تان را از خداوند بخواهید.
و حافظ گفته :
"بنوشان" و"نوش کن"
ای نور چشم من سخنی هست گوش کن چون ساغرت پر است بنوشان و نوش کن
هر نعمتی که خدا به شما داده از مال یا سلامتی، از معرفت و آگاهی،با دیگران تقسیم کنید و دیگران را در این لذت سهیم کنید؛ چون همه اینها امانتی ست که به ما داده شده؛ و باید این امانت و هدیه های الهی را، با دیگران تقسیم کنیم و لذت واقعی در همین چیزهاست.
نکته دوم:
اگر کسی از دیگری به نیکی یاد کند، آن خیر و نیکی، به وی باز میگردد.این بدان مانَد که کسى اطراف خانه ی خود گلزار برپا کند.
پس هر بار نظر کند، گل و گلزار بیند، و دائماً در بهشت باشد و چون بدِ یکى گفت، آن کس در نظر او مبغوض شدو چون از او یاد کند و خیال او پیش آید، چنان است که مار یا کژدم یا خار و خاشاک در نظر او آید.پس اکنون که میتوانی در باغ و گلزار باشى، چرا در میان خارستان و مارستان مىگَردى؟!
همه را دوست بدار تا همیشه در گُلزار و گلستان باشى...
قصد ما این است به شما کمک کنیم به یاد آورید که شما امتداد انرژی منبع هستید، که شما موجوداتی خوشبخت و دوست داشتنی هستید به دنیای فیزیکی که در آن زمان و مکان معنی دارد آمده اید تا شادمان خلق کنید.
همه موجودات زمینی همتای روحی دارند و استثنایی در این میان وجود ندارد. همه افراد برخوردار از جسم مادی، عالم بالا را در دسترس دارند استثنایی در این میان وجود ندارد ولی اکثر انسان ها آنچنان تحت تاثیر مادی سیاره خود قرار گرفته اند که الگوهای مقاومت شدید را در خود رشد داده اند که از ارتباط آشکار نیز با منبع هستی جلوگیری می کند. قصد ما این است به آنانی که خدا را طلب میکنند، این پیوستگی را یادآوری کنیم.
اگرچه همه انسانها به آشکاری میتوانند با عالم ماورا ارتباط برقرار کنند، اکثرشان به این دست یابی آگاهی ندارند و حتی وقتی شما به این دستیابی آگاهی پیدا میکنید عادت های فکری مقاومتی ایجاد می کند که مانع می شود شما بتوانید آگاهانه ارتباط برقرار سازید.
شما تنها چیزهایی را می شنوید که آمادگی و شنیدن آن را دارید
ما در سطوح مختلف آگاهی با شما سخن می گوییم؛ ولی شما تنها آنچه را آمادگی دریافت آن را دارید، خواهید گرفت. این کتابی است که به انسان ها کمک می کند به رابطه ی خود با خداوند و با خود واقعی شان پی ببرند. این کتاب به شما کمک می کند بفهمید واقعا کی هستید، چه کسی هستید، چه کسی بوده اید و به کجا خواهید رفت و در آینده چه خواهید شد.
شما یاد میگیرید چگونه خالق تجربه خود هستید و چرا همه قدرت های شما در لحظه اکنون جمع است. در اینجا با فرایند هایی آشنا می شوید که به شما برای پیوستن با بخش روانی خود کمک خواهند کرد، فرایندهایی که به شما برای تحقق هر آرزویی که دارید کمک می کنند و با به کارگیری این فرآیندها و با آگاهی از قوانین قدرتمند عالم هستی شوق طبیعی شما برای زندگی، دیگر بار باز خواهد گشت.
به دنبال خود واقعیتان باشید
آیا می دانید از زندگی چه می خواهید؟ آیا می دانید که شما خالق تجربیات خود هستید؟ آیا از تحول آرزوهای تان لذت می برید؟ آیا تپش آرزویی تازه را در درون خود احساس می کنید؟ چنانچه پاسخ شما به پرسش های بالا مثبت است و از جمله نوادری هستید که از تغییر و تحول تدریجی آرزوهای خود لذت می برید و در اینجا ایستاده اید؛ در حالی که به بسیاری از آرزوهای خود دست نیافته اید، در آن صورت می دانید که هستید و منظور از تجربه مادی زندگی چیست.
ولی اگر مانند بیشمار افرادی هستید که از برآورده نشدن آمال و آرزوهای خود ناشادید، اگر در طلب پول بیشتری هستید؛ ولی همواره خود را در کمبود و کاستی می یابید، اگر از شغلی که دارید راضی نیستید؛ ولی راه و چاره ای برای پیشرفت مشاهده نمی کنید، اگر از روابطی که با اطرافیان دارید راضی نیستید و رابطه ی مطلوبی که همواره در ذهن داشته اید هنوز دور از دسترس به نظر می رسد، اگر از مشکل و قواره و ظاهر خود رضایت ندارید... در آن صورت مطالب آسان، درک کردنی وجود دارد که مایلیم در اینجا به شما ابلاغ کنیم. مایلیم این اطلاعات را به شما بدهیم، چون دوست داریم شما، راه خود را برای رسیدن به آرزوهایتان باز کنید. ولی این تنها بخش کوچکی از خواسته ماست؛ چون می دانیم حتی اگر شما به همه ی آرزوهایی که در این لحظه دارید برسید، آرزوهای دور و دراز دیگری در انتظارند تا جای آرزوهای تحقق یافته را بگیرند. پس این کتاب برای این نوشته شده تا به شما کمک کند آنچه در فهرست آرزوهای خود دارید، حذف کنید، چون از ناممکن بودن ماهیت چنین تلاشی باخبریم.
مراحل دستیابی به هدایت معنوی
در خلقت خداوند هیچ گونه اشتباهی وجود ندارد، همه اسرار و همه رنج ها فقط در ذهن شکل میگیرند.
(رامانا ماهارشی/ Ramana Maharshi)
«معنویت» نامی است که من برای آن نیروی بدون شکل و غیرقابل رؤیت انتخاب کردهام. همان نیرویی که منشا و سرچشمه زندگی روی این سیاره است. مهم نیست چه نامی برای این نیرو انتخاب کنیم، این نیرو هر چه که هست می تواند هر مشکلی را حل کند، برای هر مشکلی راه حلی معنوی وجود دارد ما فقط نیازمندیم بیاموزیم که چگونه می توانیم به آن دست پیدا کنیم.
در دنیایی که آنرا معنویت می نامیم برای هر چیزی که شما نام مشکل بر آن نهاده اید در همین لحظه و هم اکنون راه حلی در دسترس و آماده وجود دارد.
مرحله اول:
شناخت: کاملا واضح است که هر انسانی برای به کار بردن هر چیزی باید نسبت به آن شناخت داشته باشد. اما واقعاً این مرحله سخت ترین مرحله، در راه رسیدن به دنیای معنویت است.
تشخیص در دسترس بودن نیروی نامرئی که میتواند در حل مشکلات مورد استفاده قرار گیرد مستلزم این است که ما بر آموخته های پیشین و بر شرایط فعلی خود غلبه کنیم.
آیا هنگامی که خود را جسمی فیزیکی در دنیای مادی میبینید به محدودیتهای خود توجه کرده اید؟ به طور مثال، آیا شما معتقدید تنها یک نیرو و یا دانش برای حل مشکلات وجود دارد و آن هم مبنی بر حواس پنجگانه و نیروی ذهنی شماست؟
ما بیشتر طوری آموزش دیده ایم که به حواس پنجگانه و نیروی ذهنی خود تکیه کنیم. همچنین به ما آموزش داده شده است که همه اطلاعات مورد نیاز ما در یک پرسشنامه ی گزینه ای کلی در دسترس ماست.
این حالت، نگرشی شرطی شده از عدم شناخت و عدم تشخیص ارتباط الهی ما با راه حل معنوی مشکل است. در این حالت عدم شناخت، ما معتقدیم که داروها، گیاهان دارویی، جراحان و پزشکان، مسئول شفابخشی بیماران هستند و یا موفقیت مالی کسی را به کار سخت، مطالعه، مصاحبه و سخنرانی هایشان نسبت می دهیم. در حقیقت عدم شناخت، ما را به سوی این اعتقاد سوق میدهد که دانشمان که به انواع پدیده هایی که آنها را از طریق عملکرد حسی خود توصیف میکنیم، محدود شده است.
پاتانجالی نوعی دانش و یا نیرو را توصیف میکند که تنها از طریق دنیای مادی و حواس پنجگانه به دست نمیآید. درک این موضوع که چنین نیرویی وجود دارد و همیشه در دسترس است اولین قدم برای فعال ساختن آن است.
به هر حال این شناخت تنها از طریق آموزش های دیگران و یا از طریق نوشته های قدیمی به دست نمی آید. همانطور که اگر کسی به ما هنر رؤیابینی را آموزش دهد و یا درباره آن مطلبی بنویسد باعث نمیشود که ما رؤیا ببینیم. شناخت نیز مثل رؤیابینی تنها از طریق تعهد و الزام درونی و بیرونی نسبت به توانایی ما برای شناخت به دست خواهد آمد.
پیشنهاد می کنم در همین اولین قدم، هنگامی که با مشکلی روبه رو شدید جمله ای تأکید ای را برای خود در نظر بگیرید. به طور مثال بگویید:
«شاید دقیقا ندانم که در این جا چگونه به راهحلی معنوی دست پیدا کنم اما کاملا مطمئنم که راه حلی معنوی وجود دارد.» با تشخیص حضور چنین نیرویی در واقع ما از او دعوت میکنیم تا توسط ما شناخته شود.
مرحله دوم:
اداراک: تجربه ای شخصی است و ماورای استدلال های عقلانی. با میل و خواست خود و با تمرین و ممارست. از طریق مراقبه ای در سکوت . شما حضور در پیشگاه آن نیروی معنوی را تجربه خواهید کرد.
شما به این مرحله از ادراک خواهید رسید که هرگونه ناهماهنگی، اختلاف و بیماری، توسط انرژی معنوی که در درون شماست از بین می رود. هنگامی که در مراقبه ای عمیق هستیم از نیروی مغناطیسی شدیدی آگاهی می یابیم که ما را به سمت خدا می کشاند. الهاماتی که در لحظه ی حضور در پیشگاه خداوند تجربه می کنیم باعث بازسازی ذهنمان می شود و ما به نوعی انرژی پیوند می خوریم. آن انرژی ما را به سمتی هدایت می کند که برای هر درد و رنجی راه حلی وجود دارد.
مرحله سوم:
حرمت: باید برای یکی شدن با نیروی معنوی، خود را به طور کامل به او بسپاریم. زمانی که در جستجوی هدایت و راهنمایی هستیم، یکی شدن با پروردگار سبب می شود تا به طور موقت قوای عقلانی و استدلال های خود را کنار گذاریم.
به جای اینکه این اندیشه در ذهن ما ایجاد شود که:« من اوضاع را روبراه می کنم.» این مشکل را به الوهیت درون می سپاریم.
یگانگی با خداوند به ما این اجازه را می دهد که مستقیما تجربه کنیم؛ برای هر مشکلی راه حلی معنوی وجود دارد.
راه حل مشکلات امروزه بشره، بیدارسازی آگاهی بشریت نسبت به الوهیت درون اوست.
بخش هایی از کتاب های:
درخواست کن برآورده می شود، اثر استر و جری هیکس(نویسندگان برتر نیویورک تایمز)
برای هر مشکلی راه حلی معنوی وجود دارد، اثر دکتر وین دبلیو دایر
دموی معرفی مطلب
خدا یک تار، یک تور و یک تیر دارد. با تار، تیر و تور خودش، آدمها را جذب می کند . مجذوب خودش می کند. تار خدا ، قرآن است.
نغمه های آسمانی است . خیلی ها را از طریق قرآن جذب خودش می کند . خیلی ها را با تور خودش جذب می کند . مثل ایام معنوی و ایجاد زمینه خلوت کردن با خدا در طول سال
تیر خدا همان بارهای مشکلات است . غالب آدمها را از این طریق مجذوب خودش می کند . اولیاء خدا برای این مشکلات لحظه شماری می کردند .
شیخ بهایی می گوید :
شد دلم آسوده چون تیرم زدی ای سرت گردم چرا دیرم زدی
از وقتی بلا و مصیبت به زندگی ام آمد ، فهمیدم من ارزش دارم . ولی گلایه دارم که چرا من را زودتر گرفتار نکردی .
سعدی هم می گوید: بزن سیلی و رویم را قفا کن . خدایا من را بزن چون زدن های تو ارزش دارد . پنبه را وقتی می زنند ، باز می شود و سفید می شود و ارزش پیدا می کند . اگر کسی به گرفتاری ها، چنین نگاهی داشته باشد ، دیگر جای ناامیدی برایش باقی نمی ماند .
این گرفتاری ها باید زمینه امید ما را فراهم بکند . زمینه نشاط ما را فراهم کند ولی چون ما با شیوه تربیتی خدا آشنا نیستیم ، تا مصیبتی می رسد ، ناراحت می شویم . این شیوه خداست .
آهنگرها یک گیره دارند و وقتی می خواهند روی یک تکه کار کنند ، آنرا در گیره می گذارند . خدا هم همینطور است . اگر بخواهد روی کسی کار بکند ، او را در گیره مشکلات می گذارد و بعد روی او کار می کند . گرفتاری ها ، نشانه عشق خداوند است .
شما اگر کسی را دوست نداشته باشی ، با او شُل دست می دهی و اگر او را دوست داشته باشی ، دستش را فشار می دهی و این فشار ، علامت علاقه است . خدا هم اگر به کسی علاقه مند باشد او را تحت فشار قرار می دهد . لذا تمام انبیاء تحت فشار بوده اند .
دلیل نا امیدی ما آشنا نبودن با شیوه تربیتی خدا است و دلیل دیگر که مهم است این است که ما خود خدا را نمی فهمیم . خود خدا را درک نمی کنیم . میزان توانایی خدا را متوجه نمی شویم . چقدر مقتدر است . حافظ اگر کسی را می دید که زیبا چهره بود، می گفت : تو اول نطفه بودی و خدا تو را به این صورت درآورد ، پس این خدا می تواند به من آرامش دهد.
جوانی به من گفت : من خیلی نا امید هستم . گفتم قرآن خیلی مفید است. گفت یک بار قرآن را باز کردم و این آیه آمد : ما تو را از نطفه آفریدیم . گفتم این دوای درد تو است . خدا می گوید : من روی یک نطفه ، چنین نقش زیبای آدمی را درست کردم . پس خودت را بدست من بده. امیدوار باش .
به من ایمان بیاور . تو هرقدر پَست و گرفتار شده باشی ، من به هر کاری توانا هستم .
مولانا می گوید :
آن را که منم خرقه عریان نشود هرگز
آن را که منم چاره بیچاره نخواهد شد
آن کس که منم منصب معذور کجا گردد
اگر من به کسی منصبی بدهم ، هیچ کس نمی تواند او را عزل کند. ممکن است او را هُل بدهند و بیفتد ولی آسیب نمی بیند . چتربازها با هلکوپتر بالا می روند ، هرچه بالاتر می روند ، بیشتر لذت می برند و لحظه شماری می کنند که سقوط کنند . زیرا دلشان به چتر گرم است . انسان اگر پشت گرمی اش به خدا باشد ، اگر بالا برود ، لذت می برد .
اگر هُلش بدهند ، لذت می برد . کسی هم که عشقی به خدا ندارد ، باز این مشکلات برای او مثل سرعت گیر است و می گوید : کمی آرامتر .
موسی(ع) می گفت : خدایا تو به من نعمت و آبرو و ...دادی پس من هیچ وقت خودم را به پشت گرمی دشمنانت قرار نمی دهم . یک جوری رفتار نمی کنم که دشمنان تو ، دلشان گرم بشود .
وقتی من این مسائل را رعایت نمی کنم و پشت گرمی دشمنان خدا می شوم و آن وقت پشت گرمی را از خدا می خواهم . خدا می گوید : برای همان که کار می کنی ، برو از همان هم مزد بگیر.
وقتی من یک کاری می کنم که دشمنان خدا لذت ببرند ، خدا هیچ گاه به من نشاط وامید نمی دهد.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی