بر اساس آموزه های عرفانی

محل لوگو

10 نکته درباره زبان بدن


1) تحقیقات دانشمندی با نام ری بردویستل(ray birdwhistell) در دانشگاه لوئیس ویل(Louis ville) انجام گرفته بود، صحبت کرد و اینکه این تحقیقات نشان داده که بیبشترین ارتباطات انسانی بیش از هر شیوه ی دیگری بوسیله ی علائم، حالت ها و حرکات و فواصل انجام می گیرد.

2) چارلی چاپلین و بسیاری از هنرپیشگان فیلم های صامت پیشگامان فنون ارتباط غیرکلامی بوده اند؛ آنها تنها وسیله ی ارتباط موجود بر روی پرده ی سینما بودند. خوبی و بدی هر هنرپیشه ای مستقیما به این نکته بستگی داشت که تا چه حد قادر باشد برای برقرار کردن ارتباط مؤثر، از ایجاد اشاره و دیگر حرکات و علائم سود جوید.

3) یکی از پژوهشگران به نام آلبرت مهرابیان به این نتیجه رسیده که تأثیر کلی یک پیام، 7 درصد کلامی- 38 درصد صوتی(تن صدا، نوسان صدا و...) و 55 درصد غیر کلامی است. پروفسور بردویستل برآورد مشابهی از میزان ارتباطات غیرکلامی که مابین انسان ها صورت می گیرد به عمل آورده است.

4) زمانی که می گوییم:«احساس می کنم او به من دروغ گفته» منظور این است که حرکات بدن او با گفتارش مغایر بوده است. به عنوان مثال، چنانچه حضار بر صندلی خود تکیه داده با چانه ی رو به پایین دست به سینه نشسته باشند، یک سخنران هوشمند به راحتی حس می کند که به سخنان او توجهی نمی شود.

5) زنان در درک رفتارهای غیر کلامی توانایی ذاتی دارند.کما اینکه در مشاهده ی جزئیات نیز تیزبین می باشند. به همین دلیل عده ی مردانی که بتوانند به همسران خود دروغ بگویند؛ زیاد نیست. این حس شهودی بیشتر در آن دسته از زنانی که بچه بزرگ کرده اند،مشاهده می شود. در برقزاری ارتباط با بچه ها در چندین سال اول زندگی آنها، زنان ناچارند بر زبان غیر کلامی تکیه کنند؛ و به همین خاطر است که اغلب آنان در مذاکره و مباحثه هوشمندترند.

6) اغلب مردها هنگام پوشیدن کت، اول دست راست را داخل آستین می کنند، در صورتی که اغلب زنان دست چپ را اول وارد آستین می کنند. زمانی که یک مرد در محل شلوغ از کنار یک زن می گذرد معمولا بدنش را رو به سمت زن می چرخاند و عبور می دهد، در حالی که زن معمولا بدنش را پشت به او می چرخاند. آیا او به طور غریزی این کار را جهت حفاظت از سینه های خود می کند؟

7) تصویر زیر نشانگر یک نمونه ی رایج از یک سری اشارات می باشد. اشاره ی اصلی، علامت دست روی صورت است که انگشت سبابه به سمت بالا(روی گونه) قرار گرفته، در حالی که انگشت دیگری همان را پوشش داده و انگشت شست تکیه گاهی برای چانه فراهم کرده است. این حقیقت که شنونده از سخنگو انتقاد دارد، بواسطه ی روی هم قرار گرفتن پاهایش و دستی که روی سینه قرار گرفته(تدافعی). در حالی که سرو چانه به سمت پایین است(تهاجمی) استنباط می شود. این جمله غیرکلامی حاکی از چنین تعبیری است:« من از حرفت خوشم نمی آید و باهات مخالفم.» اگر فردی که در این حالت نشسته است از سخنان شما خشنود باشد، در واقع وی دروغگوست.زیرا کلامش با حرکات بدنش یکسان نبوده است و از آنجا که اعتبار علایم غیر کلامی 5 برابر بیشتر از کلام است و چنانچه این دو متضاد هم باشند، مردم بر پیغام های غیرکلامی تکیه ی بیشتری می کنند و مضمون کلامی شاید مورد توجه قرار نگیرند.

زبان بدن

8) مردی که هنگام دست دادن، دست بی حال دارد یا به اصطلاح دستش مثل« ماهی مرده» است، متهم به داشتن یک شخصیت ضعیف است.

9) هر چه مقام یک شخصی در مراتب اجتماعی یا مدیریتی بالاتر باشد، قادر است با استفاده از کلمات و اصطلاحات بیشتر، ارتباط بهتری برقرار کند. شخصی که در مراتب بالای اجتماعی یا مدیریتی قرار داربد می تواند از دایره ی لغات خود برای انتقال منظورش استفاده کند، در حالی که یک مرد با تحصیلات یا تخصص پایین تر برای برقراری ارتباط بر استفاده بیشتر از اشارات تکیه می کند تا کلمات.

10) اگر یک کودک 5 ساله به والدین خود دروغ بگوید، بلافاصله دهانش را با یک یا هر دو دست پنهان می کند.

 زبان بدن

 پوشاندن دهان، والدین را متوجه دروغ بچه می کند و این حرکت کماکان در طول زندگی یک فرد مورد استفاده قرار می گیرد، با این تفاوت که معمولا فقط شکل و سرعت انجام حرکت تغییر می کند. زمانی که یک نوجوان دروغ می گوید، دست او مانند دست کودک 5 ساله به سمت دهان می آید اما به جای پوشش مشخص دست ها روی دهان، انگشت ها به آرامی دور لب ها حرکت می کنند.

زبان بدن

 در بزرگسالی، این حرکت پوشش دهان ماهرانه تر می شود. زمانی که یک بزرگسال دروغ می گوید، مغز به دست او دستور پوشاندن دهان را می دهد تا لغات فریب دهنده را پنهان کند- درست همانطور که در مورد یک بچه ی 5 ساله یا یک نوجوان روی می دهد، اما در آخرین لحظه، دست از صورت به کنار کشیده می شود و در نتیجه علامت لمس بینی شکل می گیرد.

 زبان بدن

این حرکت چیزی بیش از یک مدل پیشرفته تر از حرکت پوشش دهان که در دوران کودکی صورت می گیرد نیست.

برای مطالعه ی بیشتر در زمینه ی "زبان صورت" کتاب رابرت ویت ساید(ROBERT WHITESIEDE) پیشنهاد می گردد.

10 نکته درباره زبان بدن
انتشار : ۲۲ خرداد ۱۳۹۸

برچسب های مهم

نگاهی به فیلم First reformed(اولین اصلاح شده)+ ویدئو


این فیلم ساخته ی پال شریدر در سال ۲۰۱۷ که بیست و یکمین اثر کارگردانی شده توسط خود او به شمار می رود؛ اثری درباره ی دردهای انسان ها و تمامی مشکلاتی که در زندگی عادی و روزانه ی خود با آن مواجه هستند.
در عین حال، فیلم به زیبایی هر چه تمام تر سراغ وضعیت خطرناک کره ی زمین به دلیل آسیب دیدن های بسیار از زمان انقلاب صنعتی تا همین امروز، می رود.
قصه ی فیلم درباره تالر یا به عبارت بهتر، کشیش کلیسایی قدیمی با نام "اولین اصلاح شده" است.
در این تکه از فیلم، شاهد صحبت های تامل برانگیز کشیش تالر با یک جوان نا امید از زندگی هستیم که نکات پر مفهومی درباره:
۱. امید و نا امیدی
۲. بخشش خداوند
گفته می شود.( این تکه ۲.۵ دقیقه ای از فیلم رو با دقت ببینید)

 

نگاهی به فیلم First reformed(اولین اصلاح شده)+ ویدئو
انتشار : ۲۱ خرداد ۱۳۹۸

برچسب های مهم

مغز جراحی مغز


(زندگینامه پروفسور مجید سمیعی)

مجید سمیعی در 29 خرداد 1316 در تهران به دنیا آمد. پدر او از خانواده های سرشناس رشت و مادرش شیرازی بود. چند سال اول زندگی مجید در تهران گذشت تا این که خانواده اش تصمیم گرفتند به رشت برگردند و در محله تلفن خانه(بحرالعلوم) ساکن شدند.

او از همان دوران ابتدایی استعداد زیادی از خود نشان داد و توانست دوران تحصیلش را در یکی از مشهورترین دبیرستان های یزد یعنی شاهپور به اتمام رساند. بعد از پایان دوران دبیرستان، مجید با موافقت خانواده اش برای ادامه تحصیل به آلمان رفت.

با توجه به علاقه ای که از کودکی به پزشکی و به خصوص جراحی مغز داشت تحصیل در رشته های زیست شناسی و پزشکی را آغاز کرد و در رشته پزشکی بسیار خوش درخشید. چیزی از دوران تحصیلش نگذشته بود که توانست جایزه ویژه وزارت علوم ایران برای برترین دانشجویان مقیم اروپا را از آن خود کند.

در این دوران بود که او وارد دوره تخصصی جراحی مغز و اعصاب شد و این دوره را زیر نظر کورت شورمن آغاز کرد. مجید سمیعی تنها 33 سالش بود که موفق به دریافت مدرک بورد تخصصی در رشته جراحی مغز شود.

در سال 1349 پروفسور مجید سمیعی عنوان دانشیاری در رشته ی جراحی مغز و اعصاب را دریافت کرد و به عنوان معاون دپارتمان جراحی مغز و اعصاب دانشگاه ماینتس کارش را آغاز کرد. تنها یک سال بعد او موفق شد درجه استادی را در این رشته کسب کند. در همین سال بود که عنوان استادی و ریاست در دپارتمان رشته ی جراحی مغز و اعصاب در دانشگاه ملی ایران(شهید بهشتی) به پروفسور سمیعی پیشنهاد شد؛ اما او مشغله های زیاد خود در دانشگاه ماینتس نتوانست این پیشنهاد را بپذیرد.

در سال 1350 پروفسور سمیعی نخستین دوره آموزشی جراحی میکروسکوپی را پایه گذاری کرد و شش سال بعد با کمک بنیاد فولکس واگن آلمان، اولین آزمایشگاه برای تمرین جراحی میکروسکوپی را تأسیس کرد.

دردهمین سال نیز ریاست دپارتمان جراحی مغز و اعصاب در بیمارستان نورداشتات هانوفر آلمان را عهده دار شد.

این سال ها، سال های تلاش بی وقفه او برای تکمیل پروژه جراحی میکروسکوپی بود، پروفسور سمیعی همزمان با فعالیت های علمی بی وقفه اش پیشنهادهای بسیاری برای ریاست دپارتمان های جراحی مغز و اعصاب داشت که در نهایت سمت استاد جراحی مغز و اعصاب دانشگاه هانوفر را پذیرفت. توانمندی های او به حدی بود که توانست برای چندین سال پاپی، ریاست هر دو دپارتمان جراحی مغز و اعصاب در بیمارستان نورداشتات و دانشگاه پزشکی هانوفر را عهده دار باشد.

سال 1979 سالی سرنوشت ساز در زندگی پروفسور سمیعی بود، او نخستین دوره آموزشی جراحی قاعده جمجمه جهان را در شهر هانوفر پایه گذاری کرد و در سال های 1997 تا 2001 به سمت ریاست فدراسیون جهانی انجمن های جراحی مغز و اعصاب برگزیده شد.

فعالیت های پروفسور سمیعی در این دوره ها ادامه داشت، تا اینکه او تصمیم گرفت پا را از مرزهای آلمان فراتر گذاشته و مؤسسه بین المللی علوم اعصاب را در چین سازماندهی و تاسیس کند.

شاید تصویر ساختمان خصوصی پروفسور سمیعی را دیده باشید، ساختمانی که شبیه مغز طراحی و اجرا شده است. این مرکز خصوصی در دهه نود و در شهر هانوفر شروع به کار کرد.

مرکز INI با بهره گیری از بهترین پزشکان بین المللی و پیشرفته ترین و جدید ترین تکنولوژی های دنیا کار می کند و با کیفیت ترین خدمات سلامت را به بیماران مغز و اعصاب ارائه می دهد.

پروفسور سمیعی حدود 14 سال پیش از ریاست دپارتمان های جراحی مغز و اعصاب در بیمارستان نورداشتات و دانشگاه پزشکی هانوفر اعلام کرد و تمام توان خود را به توسعه ی این مؤسسه اختصاص داد؛ در حال حاضر ریاست INI را خود او و پسرش، پروفسور امیر سمیعی بر عهده دارند.

بی شک تمام فعالیت های پروفسور سمیعی به آلمان یا دیگر کشورهای خارجی محدود نمی شود، او به عنوان مشهورترین جراح مغز در جهان، خدمات زیادی را نیز برای هموطنانش انجام داده است.

پروفسور سمیعی از سال 2004 ریاست دپارتمان جراحی مغز و اعصاب بیمارستان میلاد تهران را عهده دار است. او در این سال ها دوره های آموزشی و جامع بسیاری برای کارکنان و دانشجویان این دپارتمان اجرا کرده است.

همین فعالیت ها باعث شد این دپارتمان به یکی از توسعه یافته ترین و پیشرفته ترین مراکز جراحی مغز و اعصاب تبدیل شود. یکی از معتبرترین سمپوزیوم های بین المللی جراحی مغز و اعصاب توسط پروفسور سمیعی و به طور مستمر در تهران برگزار می شود.

تاسیس بنیاد فرهنگ و علم گیلان و مرکز تحقیقات سرطان شناسی رشت از دیگر فعالیت های آموزشی پروفسور سمیعی در ایران هستند. وی هدف از تأسیس بنیاد را ایجاد فضای همدلی بین دانشمندان علوم مختلف و فرهیختگان برجسته ی گیلان عنوان کرد. پروفسور سمیعی همچنین اعلام کرد که 3 نفر از پزشکان متخصص گیلانی برای فراگیری دوره ی Fellowship و PHD به مدت 2 تا 3 سال به آلمان می روند و مخارج آن ها نیز تأمین شده است.

نکاتی کوتاه درباره پروفسور سمیعی:

1. تاسیس بیمارستان فوق تخصصی 400 تختخوابی سمیعی در رشت در اسفند 1387 و با حضور گرهارد شرودر صدر اعظم سابق آلمان.

2. تاسیس بیمارستان فوق تخصصی و بزرگ ترین مرکز تحقیقات علوم مغز و اعصاب جهان به همت مؤسسه ی خیریه متوسلین به امام رضا(ع) در تهران(2.5 برابر بزرگ تر از مرکز مغز و اعصاب هانوفر آلمان)

3. پروفسور سمیعی در طول فعالیت های خود بیش از 12000 بیمار را به طور موفقیت آمیز عمل کرده است.

4. نوشتن صدها مقاله و 17 جلد کتاب و تربیت شاگردان در تمام نقاط جهان

5. ریاست افتخاری فدراسیون جهانی جوامع جراحی مغز

6.در سال 1367 شمسی رئیس جمهور آلمان غربی نشان خدمت درجه 1 دولت آلمان را به پروفسور سمیعی اهدا کرد. در همین سال جایزه ی علمی ایالت نیدرزاکسن آلمان نیز به پاس قدردانی از فعالیت در راه پیشرفت جراحی مغز و اعصاب به وی اعطا شد.

7. دریافت عالی ترین نشان افتخاری دولت چین در مهرماه 1367 از رییس جمهور چین

8. در سال 2014 از سوی آکادمی بین المللی جراحان مغز و اعصاب برنده ی جایزه ی برترین جراح مغز سال شد.

9. در مهرماه سال 1390، دانشگاه تهران از پروفسور سمیعی تقدیر کرد و به او دکترای افتخاری اعطا کرد.

10. پروفسور مجید سمیعی در سن 19 سالگی عاشق دختر عموی خود شد و در سال 1961 با مهشید سمیعی ازدواج کرد. دارای دو فرزند با نام های امیر و امیره هستند. دختر او، امیره سمیعی در رشته ی اقتصاد تحصیل کرده است و پسرش، امیر سمیعی، پروفسور مشهور جراحی مغز و اعصاب و معاون مؤسسه بین المللی علوم اعصاب هانوفر است.

18 جمله طلایی درباره سخن


1. سخن، معرف شخص است. تا نگفته‌ای کسی تو را نخواهد شناخت.(هانری دونان)

2. آن‌که بسیار سخن می‌گوید و آن‌که هیچ نمی‌گوید هر دو غیرقابل معاشرت و اعتمادند.(هرمان هسه)

3. هیچ سخنی نیست که به‌نوعی در شنونده‌ای تأثیر نکند.(آلفونس کار)

4. سعی کن برده سخنت نباشی بلکه سخن را زیر فرمان خود داشته باشی. (محمد غزالی)

5. سخن باید مقصود را برساند. هر چه ساده‌تر مقبول‌تر. (لامارتین)

6. سخن عروسی است که هر چه زیباتر باشد مقبول‌تر خواهد بود. (پوشکین)

7. هر سخن باید برای مقصودی گفته شود. سخن بی‌هدف«یاوه» است. (فلاماریون)

8. سخن وقتی شیرین باشد«تعریف» است اما وقتی‌که خیلی شیرین شد،«تملق» می‌شود. (شکسپیر)

9. حتی با نگاه و اشاره نیز می‌توان سخن گفت. (دهخدا)

10. چون با تو سخن‌گویند اول بشنو، بعد بیندیش و بعد تصمیم بگیر. (سقراط)

11. سخن باید به‌گونه‌ای گفت که همگان بفهمند. هم طفل دبستانی هم پیر روحانی. (ژان ژاک روسو)

12. اگر سخن نبود علم و دانش هم نبود و بشر فرقی با حیوانات نداشت. (ادگار آلن پو)

13. سخن تیری است که در کمان توست. اگر شکار خوب می‌خواهی، باید درست هدف بگیری. (فرانکلین)

14. از میان هنرهای بشر تنها نقاشی است که به صدا و سخن نیاز ندارد. (ماکسیم گورکی)

15. همه می‌توانند سخن بگویند، اما سخن خوب گفتن تعلیم و استعداد و تمرین می‌خواهد. (ژان راسین)

16. سخن باید به‌اندازه و قاعده گفت تا شنونده درک مطلب کند. (خواجه نظام الملک)

17. وقتی سخنی برای گفتن نداری گوش کن تا دیگران سخن بگویند. (لامارک)

18. تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد (نظامی گنجوی)

برگرفته از کتاب بزرگان چه گفته‌اند، حبیب‌الله شاملویی

18 جمله طلایی درباره سخن
انتشار : ۱۸ خرداد ۱۳۹۸

برچسب های مهم

روشی برای آرامسازی و دفع خشونت دیگران


هنگامی که انسانی در پرهیز از آسیب رساندن به دیگری، ثابت قدم و استوار باشد؛ همه موجودات زنده، فقط با حضور او هرگونه احساس کینه و دشمنی را به دست فراموشی می سپارند.

یعنی «پرهیز از آسیب رساندن به دیگران» شامل عمل حقیقی آسیب رسانی و همچنین افکاری ناشی از حسادت، داوری و لطمه رساندن به هر شیوه ی دیگری نیز می شود. اگر به طور ثابت و استوار از هر گونه تخلف در اندیشه و رفتارمان پرهیز کنیم در آن صورت فضایی می آفرینیم که در آن هیچ گونه تخلف، کینه و دشمنی، جایی ندارد.

در هر موقعیتی که خشم و یا حتی کمی نا آرامی را تجربه می کنید، اندیشه های سرشار از کینه و دشمنی را به انسان و یا انسان های اطراف خود انتقال می دهید. اگر در پرهیز از اندیشه های آسیب رسان، استوار باشید در آن صورت انسان های اطراف شما نیز احساس دشمنی و نگرانی نخواهند داشت.

این نکته، بسیار شگفت انگیز است!

اگر شما هر گونه داوری و اندیشه های آسیب رسان دیگری را کنار بگذارید، انسان های اطرافتان نیز از هر گونه نگرانی و اضطراب، آزاد و رها خواهند بود.

هنگامی که به این مرحله می رسید و می توانید اندیشه های آسیب رسان خود را کنار بگذارید، ابزاری بسیار نیرومند در اختیار دارید تا برای مشکلاتی که مربوط به روابط شما با دیگران می شود به راه حل های معنوی دسترسی پیدا کنید . وقتی با کسی صحبت می کنید و ناگهان از نحوه ی برخورد او، عصبانی می شوید می توانید در آن لحظه به خودتان متذکر شوید که باید اندیشه های سرشار از خشم خویش را به دست فراموشی بسپارید. من تکرار برخی جملات را بسیار مفید و مؤثر می دانم. ابتدا، آن ها را آهسته زمزمه می کنم و سپس با صدای بلند، تکرارشان می کنم. یکی از جمله ها این است:« کاملا حق با شماست.» بدون طعنه زدن و بدون خودخواهی، به سادگی حق را به طرف مقابل می دهم و او نیز واقعا همین را می خواهد.

به این وسیله و در حقیقت، حق به طور کامل به طرف مقابل داده نمی شود فقط به او اجازه می دهد تا تصور کند که حق با اوست و به شما نیز این فرصت را می دهد تا اندیشه های آسیب رسان و مضر خویش را کنار گذارید. در حالی که تمرین می کنید تا همیشه، حق را به طرف مقابل دهید زندگی را از جنبه ی خود والاتر خویش سپری خواهید کرد. سرانجام به مرحله ای می رسید که حتی هنگامی که به شما توهین هم می شود بدون خشم و عصبانیت، به روشی منطقی و اصولی واکنش نشان خواهید داد.

داستانی درباره ی بودا نقل شده است. او با مردی در راهی سفر می کرد. آن مرد سعی داشت تا با بی احترامی، توهین و واکنش های تند و زننده، این معلم بزرگ را بیازماید. در سه روز اول، هرگاه بودا سخن می گفت آن مرد، او را ابله می نامید و به گونه ای گستاخانه این انسان بزرگ را مورد تمسخر قرار می داد. سرانجام در پایان روز سوم، آن مرد تاب نیاورد و از بودا پرسید:« با وجود اینکه در سه روز گذشته من فقط به تو بی احترامی کرده ام و تو را رنجانده ام، چطور می توانی رفتاری سرشار از عشق و مهربانی نسبت به من داشته باشی؟ هر گاه که سبب آزار و اذیت تو می شدم در پاسخ، رفتاری سرشار از عشق را دریافت کردم. چطور چنین چیزی امکانپذیر است؟

بودا در پاسخ سوال آن مرد، از او پرسید:« اگر کسی هدیه ای به تو پیشنهاد کند و تو آن را نپذیری، آن هدیه به چه کسی تعلق خواهد داشت؟

هنگامی که کسی به شما هدیه ای به صورت بی احترامی و توهین پیشنهاد می کند و شما آن را نمی پذیرید در نتیجه، این هدیه آشکارا به همان شخص اهدا کننده تعلق می گیرد. اکنون چرا شما برای چیزی که به انسانی دیگر تعلق دارد خود را غمگین و یا خشمگین می سازید؟

نمونه ای دیگر و البته برای کسانی که خیلی خاص و عارفانه می اندیشند:

به نقل از مرحوم علامه محمدحسین تهرانی:

مرحوم سید هاشم موسوی حداد(از شاگردان برجسته مرحوم آیت الله قاضی طباطبایی(ره)) به واسطه ی ضیق معیشت(فقر) در خانه ی پدر زن و مادر زنشان زندگی می نمودند. آنها در آن طرف حیاط، و اینان در این طرف در یک اتاق که پدر عیالشان به آنها مجانی داده بود، مدت 12 سال زندگی می نمودند. پدر همسر ایشان: حسین أبوعمشه بسیار به ایشان علاقمند بود، ولی مادر همسر ایشان برعکس، ایشان را نه تنها دوست نداشت بلکه از انواع و اقسام آزارهای زبانی و اذیت های عملی آنچه از دستش می آمد دریغ نمی نمود؛ و زنی قوی بنیه و تیز زبان و از قبیله ی جنابی های عرب، و زنی شجاع و دلدار بود به طوری که از ترس وی شب ها مردی حق نداشت از نزدیک منزل وی عبور کند؛ و برای حفظ خانواده و دخترانش تا این حد ایستادگی داشت. و احیانا اگر کسی عبور می کرد، خودش به تنهایی می آمد و حساب آن عابر را می رسید.

می فرمودند: در میان اتاق آنها و اتاق ما در این طرف، گونی های برنج عنبربو و حلب های روغن به روی هم چیده بود؛ و نه تنها از آنها به ما نمی دادند، بلکه این مادر زن که نامش نجیبه بود، تعمد داشت بر اینکه مرا در شدت و عُسرت ببیند و گویی کیف می کرد. ما با همسرمان لحاف و تشک نداشتیم، و بعضی اوقات در مواقع سرما نیمی از زیلو را به روی خود بر می گرداندیم.

و با اینکه مرتبا دنبال کار هم می رفتم ولی کثرت مراجعین از فقرا و مشتری های بسیار که مرا شناخته بودند و جنس را نسیه می بردند و بعضا وجه آن را هم نمی دادند و مخارج شاگرد که هر چه می خواست بر می داشت، دیگر پولی برای من باقی نمی گذارد مگر غالبا 100 فلس یا 50 فلس که فقط برای نان و نفت و لوله ی چراغ و امثال اینها بود؛ و ماه ها می گذشت و ما قادر نبودیم برای خانواده ی خود در این طرف گوشت تهیه کنیم.

و عمده ی ناراحتی این زن با من قضیه فقر بود که به نظر وی بسیار زشت می نمود؛ و با این وضعی که ملاحظه می نمود و می باید مساعدتی کند، و در نهایت تمکّن و ثروت هم بودند، برعکس سعی می کرد تا چیزی از ما را فاسد و خراب کند تا گرفتاری و شدت ما افزون گردد.

و از طرفی هم شدت حالات روحانی و بهره برداری از محضر استادم آقای قاضی به من اجازه ی جمع و ذخیره ی مال و یا رد فقیر و محتاج و یا رد تقاضای نسیه ی مشتری و امثال آنها را نمی داد، و حالم بدینطور بود که خلاف آن برایم میسور نبود.

عیال من هم تحمل و صبر می کرد، ولی بالأخره صبر و تحملش محدود بود. چندین بار خدمت آقای قاضی عرض کردم: اذیت های زبانی و فعلی ام الزوجه به من به حد نهایت رسیده است و من حقا دیگر تاب صبر و شکیبایی آن را ندارم، و از شما می خواهم که به من اجازه دهید تا زنم را طلاق بدهم.

مرحوم قاضی فرمودند: از این جریانات گذشته، تو زنت را دوست داری؟ عرض کردم: بله!

فرمودند: آیا زنت هم ترا دوست دارد؟ عرض کردم: بله!

فرمودند: ابدا راه طلاق نداری! برو صبر پیشه کن؛ تربیت تو به دست زنت می باشد. با این طریق که می گویی خداوند چنین مقدر فرموده است که: ادب تو به دست زنت باشد. باید تحمل کنی و بسازی و شکیبایی پیشه گیری!

من هم از دستورات مرحوم آقای قاضی ابدا تخطی و تجاوز نمی کردم، و آنچه این مادر زن بر مشکلات ما ما افزود تحمل می نمودم. تا یک شب تابستان که چون پاسی از شب گذشته بود، از بیرون خسته و فرسوده و گرسنه و تشنه به منزل آمدم که در اتاق بروم، دیدم مادر زنم کنار حوضچه ی عربی داخل منزل نشسته و از شدت گرما پاهایش را برهنه نموده و پیوسته دارد از شیر آب حیاط بالای حوضچه، آب روی پاهایش می ریزد. تا فهمید من از در وارد شدم، شروع کرد به بد گفتن و ناسزا و فحش دادن و همینطور بدین کلمات مرا مخاطب قرار دادن.

من هم داخل اتاق نرفتم؛ یکسره از پله های بام، به بام رفتم تا در آنجا بیفتم، دیدم این زن صدای خود را بلند کرد و با صدای بلند به طوری که نه تنها من بلکه همسایگان می شنیدند به من ناسزا گفت، گفت و گفت و همینطور می گفت تا حوصله ام تمام شد.

بدون اینکه به او پرخاش کنم و یا یک کلمه جواب دهم، از پله های بام به زیر آمدم و از در خانه بیرون رفتم و سر به بیابان نهادم. بدون هدفی و مقصودی همینطور دارم در خیابان ها می روم، و هیچ متوجه خودم نیستم که به کجا می روم؟ همینطور دارم می روم.

در این حال ناگهان دیدم "من دو تا شدم": یکی سید هاشمی است که مادر زن به او تعدی می کرده و ناسزا می گفته، و یکی من هستم که بسیار عالی می باشم و ابدا فحش های او به من نرسیده است، و اصولا به این سید هاشم فحش نمی داده است. آن سید هاشم سزاوار همه گونه فحش و ناسزاست؛ و این سید هاشم که اینک خودم می باشم، نه تنها سزاوار فحش نیست، بلکه هر چه هم فحش بدهد و ناسزا گوید، به من نمی رسد.

در این حال برای من آشکار شد که: این حال بسیار خوب و سرورآفرین و شادی زا فقط در اثر تحمل آن ناسزاها و فحش هایی است که وی به من داده است؛ و اطاعت از فرمان استاد مرحوم قاضی، برای من فتح این باب را نموده است؛ و اگر من اطاعت او را نمی کردم و تحمل اذیت های مادر زن را نمی نمودم، تا ابد همان سید هاشم محزون و غمگین و پریشان و ضعیف و محدود بودم. الحمدلله که من الان این سید هاشم هستم که گرد خاک تمام غصه ها و غم های دنیا بر من نمی نشیند، و نمی تواند بنشیند.

فورا از آنجا به خانه برگشتم، و به روی دست و پای مادرزنم افتادم و می بوسیدم و می گفتم: مبادا تو خیال کنی من الان از آن گفتارت ناراحتم؛ از این پس هر چه می خواهی به من بگو که آنها برای من فائده دارد!

روشی برای آرامسازی و دفع خشونت دیگران
انتشار : ۱۷ خرداد ۱۳۹۸

برچسب های مهم

روش های فروش در سال 2019


یکی از با ارزش ترین مهارت هایی که یک فروشنده می تواند داشته باشد این است که بداند چگونه چیزی را به کسی بفروشد. یک فروشنده خوب درهای فرصت بسیاری را باز می کند، خصوصا برای کارآفرینان و صاحبان کسب و کار.

1. نیازهای مشتری تان را درک کنید.

مهم نیست چه چیزی می فروشید، مهم ترین بخش فروش، درک نیازهای مشتری تان است و اینکه بدانید چگونه آنها را برآورده کنید.

تقریبا در بیشتر موارد، فروشنده ای که بر روی خدمات مشتری و نحوه بر آوردن نیاز ها و خواسته های مشتریان توسط یک محصول تمرکز کند، از فروشنده ای که بر ویژگی ها و خصوصیات خود محصول تمرکز دارد موفق تر خواهد بود.

شاید مشتری شما رنجی دارد که محصول شما قادر است آن را کم کند یا شاید آنها بخواهند آن را بهبود بهبود دهند.

2. خودتان را معرفی کنید.

برای مشتریان یک داستان سریع بگویید، آنها را بخندانید و در واقع اجازه دهید شخصیت شما برای آنها جلوه کند. اگر شما می توانید کاری کنید مشتری تان شما را به جای شخصی که تلاش دارد چیزی را به آنها بفروشد، به عنوان یک شخص یا حتی به عنوان یک دوست ببیند، آنها تمایل بیشتری به خرید از شما پیدا خواهند کرد.

3. تحقیق کنید به چه کسی می فروشید.

تحقیق درباره اینکه به چه کسانی می فروشید بدین معنی است که بدانید مشتری هدف محصول شما چه کسی است و نیازها و خواسته های او را تحلیل کنید. در هر صورت، اگر می خواهید ارائه فروش مؤثری داشته باشید شناخت کافی درباره کسانی که می خواهید به آنها بفروشید، پیش از شروع ارائه تان، ضروری است.

4. سوال بپرسید.

این امر اجازه می دهد تا بیشتر درباره شخصی که می خواهید به او بفروشید، نیازها و خواسته های او از آن محصول را بدانید. در هر حال پرسیدن سوال یک تکنیک موثر فروش است، زیرا مردم از صحبت کردن درباره خودشان لذت می برند.

5. نفروشید، کمک کنید.

مردمی که به آنها می فروشید باید شما را به عنوان کسی ببینند که می خواهد به آنها کمک کند یا مشکل آنها را به واسطه محصولی که پیشنهاد می دهید حل کند.

به یاد داشته باشید یکی از موارد مهمی که مردم را به خرید یک محصول جدید سوق می دهد این است که آنها با مشکلاتی مواجه هستند که امیدوارند این محصول آن مشکل را مورد توجه قرار دهد.

شاید مطالب زیر هم برای شما جذاب باشد:

 

یادداشتی از برایان تریسی، دو هفته نامه پنجره خلاقیت،شماره 139، صفحات 54و 55

روش پی بردن به استعدادها


در لحظه های اوج تجربه و در لحظه های احساس یکی شدن با خدا و پیوستن به همه هستی است که احساس می کنید، زندگی به راستی شکوه مند است و این احساس زمانی دریافت می شود که شما در قلمرویی جای دارید که قلمرو الهامی نام دارد و آن گاه نگاهتان معطوف به این نیست که چه چیز غلط است یا مفقود شده است، بلکه معطوف به احساسی متوازن است که از وجود روحانی تان سرچشمه می گیرد. شما با روح خود هم آفرین یا خالق مشترک می شوید و به سخن دیگر به لحظه ایی یا عرصه ایی وارد می شوید که به شما الهام می شود، الهامی وحی گونه.

در این لحظه است که«نیروهای درونی و نهانی، قابلیت ها و استعدادها جان می گیرند.» این بدان معناست که بسیاری از اموری که می پنداریم در خارج از حوزه و حیطه قدرت ماست در کار بیدار گردانیدن و هوشیار کردن ما هستند.

در یافته ام وقتی به راستی برانگیخته شده ام تا طرحی فوق العاده را به مورد اجرا گذارم دیگر خستگی را فراموش می کنم، خواب را بیهوده می دانم، گرسنگی را در نمی یابم و به عرصه یی راه می یابم که بی هیچ رنج و کوششی کار خویش را پی می گیرم. وقتی در مرکز تلاش و فعالیت خود هستم.

این قابلیت ها و استعدادها تا زمانی که به عرصه یی وارد نشوید که عرصه الهامی است، به شما الهام نمی شود، هم چنان مخفی و در کومن باقی خواهد ماند. فکر کنم استفاده از عبارت«نیروهای نهانی» در اینجا از اهمیت ویژه ای برخوردار است. وقتی در مرکز مقصد و هدفی که برگزیده اید، جای گرفته اید، نیروهایی را فعال می کنید که پیش از این در خارج از حوزه توانایی تان بوده است. آن چه نیاز دارید، خود ظهور می یابد. شخصی را که دنبالش هستید، خود ظاهر می شود، کسی که باید تلفن کند، تلفن می کند، تکه های گمشده در برابرتان ظاهر می شوند، همه چیز با هم جور و منطبق می شوند، همه آنچه فکر می کردید با هم در تضاد و تناقض هستند، همگن و همگون می شوند اما وقتی روح الهام شده را در این فهرست وارد می کنید، متوجه می شوید چرا همه چیز و همه کس دست به دست هم داده اند تا به هدف متعالی خود دست یابید. یک ضرب المثل ذن می گوید:« وقتی شاگرد حاضر است، معلم از راه می رسد.»

وقتی از منظر«چه خدمتی می توانم بکنم» سخن می گویم یا می نویسم، ذهن فعال می شود، نفسانیت محو می شود، کلمات«مبهم» یا «بازدارنده» به عرصه ذهن هوشیارم راه نمی یابند. احساس می کنم راهنمای من در کنارم ایستاده است و این راهنما تا زمانی در کنارم می ماند که نفسانیت من به طور کامل از من جدا افتاده است.

زمانی گوته نوشت:« انسان خلق نشده تا مشکلات گیتی را حل کند، بلکه خلق شده تا دریابد چه باید بکند.» و من بر این سخن می افزایم:« و آنچه باید انجام دهد را با نیروی برخاسته از الهام پی گیری کند.»

اما اگر ندانم آن طرح و مقصد بزرگ کدام است چه می شود؟ چطور می توانم آن مقصد و مقصود را باز شناسم؟ به خاطر داشته باشید که وظیفه شما در این جا این نیست که بپرسید«چطور»، بلکه باید بگویید«آری!»

سینه بگشایید و مطمئن باشید«چطور» آن اندیشه ها بر شما عیان خواهد شد. از خود بپرسید:« چه وقت از بهترین قابلیت برخوردار خواهم شد؟ چه وقت احساس فوق العاده بودن، چون انسان بزرگی را خواهم داشت؟ پاسخ به این پرسش ها هر چه باشد، در خواهید یافت که در ارتباط با آن شخصی است که در درون شماست و مرتبط با سیاره یا کهکشان تان یا در ارتباط با خدای تان است. وقتی اجازه دادید که نفسانیت تان کم رنگ تر شود و در قبال الهامی که به شما شده و طرح فوق العاده یی که با آن انگیخته شده اید، که در جهت خواستن نفسانیت تان نیست، حرکت کنید، آن گاه خواهید دانست که چه باید انجام دهید.

بریده ای از کتاب اشراق در 60 روز، دکتر وین دایر، صفحات 45-46-47-48

روش پی بردن به استعدادها
انتشار : ۱۱ خرداد ۱۳۹۸

برچسب های مهم

آشنایی با زندگی دکتر علیرضا آزمندیان


ماهی ۷ هزار تومان هم حقوق می‌گرفتم، با دختری که او هم فارغ التحصیل دانشگاه شهید بهشتی بود، ازدواج کرده بودم و یک بچه هم خدا به ما داده بود به اسم فاطمه. یک موتور کهنه داشتم که با آن می رفتم و می آمدم، شب ها با همسرم می‌نشستیم و بحث های علمی می‌کردیم، مثلا می گفتم خانم! کوپن مرغ نوبت دوم را کی می دهند؟ ایشان می‌گفت سه شنبه، من با موتورم می‌رفتم و کوپن را می گرفتم، این تمام دنیای ما بود، تمام هدف و آینده ما، این بود که بتوانیم امورمان را بگذرانیم، فاطمه را بزرگ کنیم و زندگی را ادامه دهیم؛ خدا می داند که اگر این روال ادامه پیدا می‌کرد، شاید یک کارمند بازنشسته صدا و سیما با چندرغاز حقوق! ولی یک روز در هفتم دی ماه همان موقع، اتفاقی در زندگی من افتاد، در ساعت پنج بعد از ظهر؛ کتابی به دست من رسید به اسم «فکر کنید و به تمام ثروت های زندگی برسید»؛ حتما آن را بخوانید؛ من باور نکردم و گفتم مگر می شود فکر کرد و ثروتمند شد! باید یک عمر به صدا و سیما بروم تا ۷ هزار تومان به من بدهند، وگرنه همان را هم ندارم. باورهای من این گونه بود و می‌خواستم آن کتاب را نخوانم.

نمی دانید این کتاب بامن چه کرد! گفت علیرضا، چه کسی گفته موتور قراضه؟ چه کسی گفته خجالت زن و بچه؟ آرزویم بود که درس بخوانم و مدرک دکترایم را بگیرم، ولی آن زمان در ایران وجود نداشت و باید به خارج می رفتی، من هم با این ۷ تومان نمی توانستم، تازه باید با این پول خرج مادر و پدر و برادر و خواهر هایم را هم می دادم؛ نمی دانید از لحاظ مالی، چه فاجعه ای بود و من چه دست و پایی می زدم! تمام دنیای من فقط در ۷ هزار تومان خلاصه می شد؛ این تمام نگاه و حد تصور من بود که دنیای من ماهی ۷۰۰۰ تومان است. تا اینکه این کتاب را خواندم و به من گفت تو می توانی بروی و از بهترین دانشگاه دنیا مدرک دکترا و فوق دکترا بگیری و برگردی و به ملت ایران خدمت کنی و اگر نمی کنی، وای بر اندیشه ها، باورها و نگاه غلطت.

آن چنان من را تکان داد که امیدوارم الآن این برادر کوچکتان بتواند تکانتان دهد، اگرچه خدا را شکر زندگی تک‌تک شما به مراتب عالی تر از دنیای آن روز های من است. مهم نیست که از کجا آمده ای، الان چه کسی هستی، مهم این است که الان کجا می خواهی بروی. تمام بحث الهی ما درباره مقطعی است به اسم آینده تو، آینده ای که می خواهم شگفت انگیز زندگی کنی، ثروت حلال دربیاوری، خجالت زن و بچه را نکشی، آنها را به بهترین رستوران های دنیا ببری تا هر غذایی را که در دلشان می خواهد، بخورند، به عنوان پدر یا مادر بر تخت سلطنت و اریکه قدرت بنشینی و کیف کنی که چه زندگی پرحاصلی داشته ای.

امروز می‌خواهم برایتان از رمز و راز ها بگویم که به آمریکا رفتم و اتفاقی در زندگی ام افتاد که اصلا باورم نمی شد، پیشنهادهایی به من می شد که در آن ۶ سال صدا و سیما، اصلا از این پیشنهاد ها نبود.وقتی همان شب نشستم و به عنوان شب قدری نوشتم که من در دنیا چه می خواهم، رسالت من در این دنیا چیست، کجا می خواهم بروم، چه کارهایی باید انجام دهم و به چه دستاوردهای باید برسم.

نمی‌دانید چه اتفاقاتی در زندگیم افتاد، چه پیشنهادهایی شد و ظرف دو سال به ثروت حلالی رسیدم، علاوه بر اینکه ساختمانی در شهرک غرب ساختم، با همسر و فرزندم به آمریکا رفتیم و هر دو تا فوق دکترا درس خواندیم، استاد دانشگاه آمریکا شدیم و سال ها درس دادیم و بعد از ۱۲ سال به ایران برگشتیم. کتابی که به زبان انگلیسی نوشتم چنان مورد استقبال مردم دنیا قرار گرفت که به زبان عربی و چینی هم ترجمه شد و امروز یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون نفر از مردمان چین، کتاب همان کارمند قراضه صدا و سیما- خودم را می‌گویم قراضه، و گرنه کارمندها محترم و مقدس اند- را می خوانند.

تمام پیام من این است که حتی اگر کارمند هستی، تفکر کارمندی نداشته باش. تفکر کارمندی، زندگی کارمندی را زشت می کند. تفکر الهی ثروت آفرین داشته باش تا در کنار کار اداره ات هم بتوانی پول در بیاوری.

یک روز شما به دنیا آمده اید، زندگی کرده اید... تا امروز که این متن را می خوانید، این می شود گذشته شما که هزینه ای بود که از کفتان رفت. نباید هم به آن فکر کنید، هرجا شکستی داشته اید و پول کم در آورده اید، مهم نیست، اما مقطعی به نام آینده، منتظر شماست. پس جریان الهی امروز، راجع به آینده شماست؛ این آینده شما، از الان شروع می‌شود تا لحظه ای که به آغوش خدا بروید. تمام آینده را تصمیمات امروز شما می سازد، بنابراین مهم است که امروز چطور فکر می کنید،چه بخواهید، و چگونه خود را با قانونمندی های جهان هستی همراه کنید.

بیشتر بخوانید:

 

آشنایی با زندگی دکتر علیرضا آزمندیان
انتشار : ۴ خرداد ۱۳۹۸

برچسب های مهم

۷ روش عالی برای تشخیص شارژر اصلی از تقلبی


انتخاب و خرید شارژر های اصل که تفاوت ظاهری بسیار کمی با نوع تقلبی آنها دارند در میان انبوه شارژرها کار سختی است. در این مطلب با شناخت چند نشانه می توانید بهترین انتخاب را داشته باشید.

تفاوت ظاهری شارژر تقلبی و اصلی

اگر از جمله افرادی هستید که بعد از خرید شارژر مجبور به خرید باطری شده و یا شارژر تلفن شما را به کام مرگ کشانده است بدانید که در خرید شارژر اشتباه کرده و نوع تقلبی آن را خریداری نموده اید.دقت در نوع و کیفیت نوشته های چاپی و همچنین شکل ظاهری شارژر گوشی های مختلف، می تواند تشخیص انواع اصلی از تقلبی را بسیار آسان کند.

یکی از نکاتی که باید به آن توجه شود، حالت فیزیکی شارژر هاست، ظرافت در ساخت قاب شارژر، خوانا و دقیق بودن مطالب روی آن، لازم است بدانید که قاب شارژر های اصل براق است نه مات، شارژر های اورجینال بسیار سریعتر از شارژر های تقلبی قادر به پر کردن باطری دستگاه است.

شارژر

شارژر

شارژر

شارژر

شارژر

شارژر

شارژر

منبع: خبر فوری

۷ روش عالی برای تشخیص شارژر اصلی از تقلبی
انتشار : ۳ خرداد ۱۳۹۸

برچسب های مهم

روش های ایجاد کمپین های موفق بازاریابی مستقیم


روش ها- عمدتاً در سه جزء در بازاریابی وجود دارد: پیام، رسانه ها برای ارائه آن، و بازار برای دریافت و پاسخ به آن. هیچ یک از این ها نمی تواند بدون دیگری کاربردی داشته باشد، این بدین معنی است که هر کدام دیگری را تغذیه می کند.چندین روش برای تضعیف این مثلث بازاریابی وجود دارد، اما تنها یک روش برای دریافت صحیح آن وجود دارد: پیام مناسب، بازار مناسب، رسانه مناسب.

اکنون بیایید تا به طور مؤثر و همزمان به این سه بخش کاربردی نگاهی بیندازیم.

بازارها

وقتی شما تصمیم می گیرید تا از رسانه ها استفاده کنید، بسیار مهم است که بدانید برای رسیدن،جذب کردن، علاقه مند کردن و ترغیب چه کسی می کوشید و بدانید آنها مایلند به چه شکلی به آنها پیشنهاد شود و اطلاعات و پیشنهادها را دریافت کنند. وقتی شما پیام خود را آماده می کنید باید بدانید این پیام برای چه کسی مناسب است و برای چه کسی مناسب نیست.

با این حال بازاریابی بیشتر محصول محور است، نه مشتری محور. و عمدتا بازاریابی بسیار گسترده، مبهم و عمومی است نه محدود، متمرکز و خاص. متاسفانه اکثر بازرگانان نمی توانند به طور صحیح و کامل توضیح دهند چه کسی می‌خواهد پاسخ دهد، چه کسی مشتری ایده آل آنها یا چه کسی مشتری فعلی شان است.

من با بسیاری از نمونه ها در طول این سال ها سر و کار داشته ام. بگذارید درباره نمونه ا‌ی به شما بگویم که آموزنده است. من کارهای بسیار زیادی با یک پزشک کایروپراکتیک خاص انجام دادم.ما بهطورخیلی دقیق بایگانی‌های او و بیمارانش را بررسی کردیم تا به اکثریت بیماران بیمه شده نقدی او که دو چیز مشترک داشتند پی ببریم: یکی اینکه آنها به جای ویزا کارت یا مستر کارت با استفاده از کارت های امریکن اکسپرس پول خود را پرداخت کرده اند، و دوم اینکه که آنها در مجله Prevention عضو بودند.

در پایگاه ایمیل های تجاری، شما می توانید فهرست مشترکین مجله Prevention را که بر اساس کدپستی و همچنین از طریق جنسیت، سن و... دسته‌بندی شده‌اند اجاره کنید، و فهرست دارندگان کارت اعتباری امریکن اکسپرس را بر اساس کد پستی اجاره کنید، موکل من تنها فهرست افرادی را که در هر دو فهرست وجود داشتند انتخاب کرده است. چون او می بایست حداقل پنج هزار اسم را از فهرست اجاره می‌کرد، این کار برای او ۷۰۰ دلار هزینه در بر داشت و او تنها توانست اسامی ۲۷ نفر را در حوزه اش به دست آورد. یعنی در ازای هر نام حدود ۲۶ دلار پرداخت کرد. بسیاری از صاحبان کسب و کار فریاد می زنند که «این پول بسیار زیادی است!» اما از ارسال ۲۷ ایمیل متوالی، او توانست ۱۱ نفر را به دفتر خود بکشاند، که نتیجه آن 9 بیمار، 800/27 دلار درآمد فوری، به اضافه ارزش بلند مدت و ارجاعات. این قدرت بالقوه لیزر بازاریابی هدفمند است. مردم به راحتی و به سرعت به اطلاعاتی که مستقیماً با علایق آنها مرتبط هستند علاقه‌مند می‌شوند. به ویژه اطلاعاتی که اسرار جذاب، راه حل مسائل، پیشگیری از خطرات بزرگ و مزایای اغواکننده را وعده می‌دهند. این تجویزی برای پیشرفت غیرمنتظره ارتباطات جذاب است.

یک راه خوب برای فکر کردن درباره اطلاعاتی که می توانید ایجاد کنید و پیشنهاد دهید، مانند طعمه است و یک اصل مهم این است که «طعمه را با آن موجود تطبیق دهید.» در بازاریابی، «طعمه» به معنای دو چیز است: پیام شما و هر چه شما برای جرقه زدن یک واکنش مستقیم ارائه می دهید، این می‌تواند نوشته های چاپی و اطلاعات به عنوان یک خدمت رایگان یا یک هدیه باشد.

بیشتر بازرگانان با تبلیغات و بازاریابی شان به نتایج ضعیفی می‌رسند زیرا آنها هیچ طعمه ای ندارند، یا طعمه شان برای کسانی که می خواهند جذب کنند اشتباه و نامناسب است. یک موضوع مهم تر درباره طعمه این است که بیشتر بازاریابی کسب و کار، عمومی، برای همه به یک اندازه مناسب است. بازاریابی بیشتر با ابزارهای عمومی انجام می شود مانند: یک بروشور، یک کاتالوگ و یک وب سایت برای همه.

 

برای اینکه در بازاریابی حرفه ای شوید کتاب زیر را بخوانید.

برای خرید روی جلد کتاب کلیک کنید

کتاب بازاریابی

رسانه ها

فهرست انتخابهای رسانه ای شما طولانی است، و آنها به سرعت در حال گسترش هستند. بنابراین چگونه تشخیص می‌دهید که چه رسانه ای مؤثر و ضروری است؟ اول اینکه این مسئله بسیار متفاوت از کسب و کار است. و مهم‌تر از همه کسی است که این رسانه ها می‌خواهند جذب کنند، آیا آن شخص توجه می‌کند و به رسانه‌ها واکنشی نشان می‌دهد؟ یک نکته حتمی این است که اگر این رسانه نتواند برای ارائه یک پیام پاسخگویی مستقیم استفاده شود آن را کنار بگذارید.

توجه کنید که تنها آنچه مخاطبان مورد نظر شما ترجیح می‌دهند و با آنها سرگرم می شوند مهم است، نه آنچه شما ترجیح می دهید.

ماموریت شما این است که تا می توانید سعی کنید روش هایی را برای استفاده از رسانه های مختلف پیدا کنید. بیشتر صاحبان کسب و کار تنها به یک، دو یا سه ابزار جذب مشتری وابسته هستند، و خودشان را با ایجاد وقفه ناگهانی در کسب و کار و رقابت تهاجمی‌تر آسیب پذیرتر می کنند.

روش های ایجاد کمپین های موفق بازاریابی مستقیم
انتشار : ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۸

برچسب های مهم

روشی مؤثر برای رهایی از حس گناه


در نظر گرفتن شکست به عنوان دعوتی برای توسل جستن به خداوند، یکی از مفیدترین روش های برخورد با مشکل است. شرمسار بودن، احساس گناه کردن و این که تصور کنیم شایسته عفو و بخشش الهی نیستیم، راه مناسبی برای یافتن راه حل های معنوی نیست. سعی کنید این جملات را با خود تکرار کنید:« من در درگاه خداوند گناهکار نیستم. فقط به گونه ای عمل کرده ام که مانع یگانگی و وحدت کامل من با خداوند می شود. این اعمال و رفتار من به عنوان موانعی برای دستیابی به راه حل های معنوی به شمار می روند. از هم اکنون تلاش می کنم این موانع را از زندگی خود خارج سازم.»

اگر مفهوم گناهکار بودن را در نظر بگیریم در آن صورت تصویری از تحقیر نفس و گناه، در ذهن ایجاد می شود اما اگر مفهوم مانع بودن را در نظر بگیریم، در آن صورت تصویری در ذهن ایجاد می شود که نشان می دهد ما برای غلبه بر موانع، صاحب قدرت و اختیار هستیم.

ما اینطور پرورش یافته ایم که به عباراتی همچون گناه و مجازات بیندیشیم. این اندیشه ها با تأکید بر این که ما ضعیف هستیم و در اشتباهیم، قدرت و اختیار را از ما سلب می کند.

اگر رنج، غم و غصه را به عنوان درس زندگی و یا فرصت های طلایی در نظر بگیریم راهی را انتخاب کرده ایم که به ما قدرت و اختیار عمل می دهد. ما می توانیم تصور نادرست گناهکار بودن و در انتظار مجازات به سر بردن را کنار بگذاریم و روحمان را تعالی ببخشیم. جهت دستیابی به راه حل معنوی برای مشکلاتمان فقط باید بر ایجاد راه حل تمرکز کنیم. انسانی که خود را غرق گناه می داند از حرکت و فعالیت باز می ایستد و مطیع و تسلیم باقی می ماند. هنگامی که گناهی را به عنوان مانع برای رسیدن به سطح بالای آگاهی تصور کنیم هنوز مسئولیت بزرگی بر دوش داریم که باید به ثمر برسانیم. در این حالت از خود می پرسیم:«از این مانع چه درسی باید بیاموزم؟ برای این که بار دیگر با این مانع مواجه نشوم باید چه کاری انجام دهم؟»

کتاب وین دایر

برای مطالعه بیشتر روی جلد کتاب کلیک کنید

پاسخ بسیاری از سوالات شما در این کتاب است.

مهاتما گاندی، درباره ارزش جنبه ی تاریک زندگی انسان ها سخنانی ارزشمند اظهار کرده است. طبق سخنان گاندی، جنبه ی تاریک و نقاط سیاه زندگی بشر نیز موهبت های الهی هستند و نباید آن ها را هم چون اعمالی گناه کارانه بدانیم که سبب مجازات و کیفر می گردند. اعتقاداتی که توسط والدین و پیشینیان به ما منتقل شده اند، مفهوم گناه را در ذهنمان به وجود آورده اند.

این نکته، مفهوم موانع را به شما آموزش می دهد تا به آگاهی برسید و با خدای درونتان یکی شوید. اگر از دستوراتی که به عنوان قانون زندگی پذیرفته اید، تخلف ورزیده اید، اگر دزدی کرده اید، مرتکب کلاهبرداری شده اید، دروغ گفته اید، طمع ورزیده اید، یا به جسم و روح انسان دیگری لطمه زده اید، سعی کنید این اعمال را همچون موانعی در جهت یکی شدن با الوهیت درونتان به شمار آورید. به خودتان یاد آوری کنید که باید به جنبه ی والای خویش بیشتر عشق بورزید. سپس قدرت و اختیاری به دست آورید تا موانع را از سر راهتان بردارید.

در نظر گرفتن اعمال نابجا به عنوان موانع، رهایی بخش است. با خودتان بگویید:« من هنوز موانعی بر سر راهم دارم که به من تحمیل شده است و مرا از راه حل معنوی مشکلم دور می سازد.» و این جمله قدیمی را فراموش کنید:«من یک گناهکار هستم و هیچ امیدی ندارم مگر اینکه خداوند مرا ببخشاید.» جمله ی اول به انسان قدرت و صلابت می بخشد و جمله ی دوم انسان را به سمت نابودی پیش می برد. جمله اول، شما را به سمت راه حل معنوی هدایت می کند. در حالی که جمله ی دیگر شما را منفعل و بی حرکت نگه می دارد.

یادتان باشد فقط زمانی می توانید اشتباهات خود را در آینده اصلاح کنید که خود را ببخشایید و وجود برتر و متعالی خویش را مقاوم و استوار در حال عبور از موانع در نظر بگیرید. توبه ی خالصانه و واقعی به این معنا نیست که دائما از اشتباهات خود احساس نگرانی و غم و اندوه داشته باشید، بلکه به این معناست که در آینده از انجام اعمالی که روزی سبب پشیمانی شما شده اند، بپرهیزید.

فراموش نکنید!

در تعالیم ناب دین مبین اسلام، بزرگترین گناه، نا امیدی از درگاه حق تعالی است. و نا امیدی نتیجه حس گناه آلود بودن و تحقیر روح والای انسانی است.

برگرفته از کتاب برای هر مشکلی راه حلی معنوی وجود دارد/ اثر دکتر وین دایر

روشی مؤثر برای رهایی از حس گناه
انتشار : ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۸

برچسب های مهم

روشی برای غر نزدن!


بعیده کسی تو این دنیا باشه که با خودش حرف نزنه یا از درون خودش از خودش تعریف یا انتقاد نکنه.به این میگن "خود گفتمانی".

گاهی مثبت میگیم و گاهی هم حتی به خودمان بد و بیراه میگیم. خیلی از مشکلاتی که ما در زندگی روزمره داریم، آدمای دیگه قبلا اون رو تجربه و حل کرده‌اند.

خیلی از پژوهشگران و دانشمندان، قبل از ما مشکلات و مسائل زندگی ما را بررسی کرده‌اند و روش درست رو ارائه کرده‌اند. اما ما خیلی اوقات از این روش ها و تجربیات اطلاعی نداریم که اگه داشته باشیم می تونیم مشکلات جاری زندگی رو بهتر بشناسیم و درست تر حلشون کنیم.

"خود گفتمانی منفی" از دوران کودکی در انسانها شکل می گیره. جالبه بگم که خیلی از حرف هایی که بچه های کوچک توی زبون میارن، در واقع حرف هاییه که اونا دارن با خودشون میگن اما چون مثل بزرگ‌ترها سیاست رفتاری ندارن و خودشون رو فیلتر نمی کنن اون حرف ها رو بلند میگن و در نتیجه ما اونها رو می شنویم، اما هرچی که بزرگتر میشن یاد میگیرن که نباید حرف هایی رو که با خودشون میگن رو بگن.

اینه که وقتی سنشون بالا میره آروم آروم با خودشون حرف می زنن اما هیچ وقت متوقفش نمی‌کنن؛ مثل من و شما.

حالا اصلاً مگه خود گفتمانی منفی مخربه؟

دلیل علمی برای مخرب بودنش وجود داره؟

بله. مثلا خود گفتمانی منفی میتونه روی وزن ما اثر بذاره به این دلیل که وقتی خودمون رو سرزنش می کنیم یه راه برای گریز از ناراحتی اینه که بیشتر غذا بخوریم تا خودمون را آروم تر کنیم. البته برای بعضی ها نتیجه عکس داره و باعث میشه از شدت ناراحتی کمتر غذا بخورن. در هر حال میتونه تعادل غذایی ما را برهم بزند.

همینطور خود گفتمانی منفی میتونه با ایجاد استرس فیزیکی، وضعیت متابولیکی ای در ما ایجاد کنه که کاهش وزنمان را خیلی سخت تر کنه و درکل خیلی مضر است.

برای اینکه خود گفتمانی منفی را از بین ببریم اولاً باید ببینیم چه عواملی باعث خود گفتمانی منفی میشه.

سه تا از اصلی ترین عوامل را بررسی کردیم:

1. کمال گرایی: اساساً وقتی که هر اتفاق و نتیجه‌ای رو به دو دسته عالی یا بد تقسیم بندی کنیم؛ وقتی نتیجه دلخواهمان را کسب نمی‌کنیم کلاً خودمان را شکست خورده می بینیم و سرزنش می کنیم. در واقع نمی تونیم اتفاقات و دستاوردها را خاکستری ببینیم و نگاه متعادلی به آنها داشته باشیم اینه که به محض اینکه نتیجه دلخواهمون رو نمی گیریم، شروع می کنیم با خودمون غرولند کردن.

2. هر اتفاق ناخوشایندی که می افته اون رو ناشی از ضعف خودمون می بینیم.

مثلاً اگه عده‌ای از دوستانمون رو به جشنمون دعوت کنیم و اونها به هر دلیلی نتونن بیان، خودمون رو سرزنش می کنیم که احتمالا مشکل از ما بوده که اونها به جشن ما نیامدند. اینه که باز شروع می‌کنیم به سرزنش کردن خودمون و هزار تا فکر منفی درباره خودمون.

3. ذهنمون صرفا معطوف به مسائل منفی باشه.

مثلا اگر سفر بریم به جای اینکه ذهنمون رو معطوف به زیبایی های سفر کنیم به تاخیر هواپیما یا به ترافیک کلافه کننده جاده فکر می‌کنیم و همش با خودمون غرولند می‌کنیم.

مدیریت ذهن

کتابی بسیار مفید و مرتبط با مطلب

برای تهیه کتاب روی عکس کلیک کنید

 

خب حالا راهکار مبارزه با خود گفتمانی منفی چیه؟

1.به محض اینکه شروع به غرولند کردیم، اونها رو روی یک تکه کاغذ بنویسیم.

خانم الکساندرا که یک مربی تغذیه هستش، توصیه می کنه که اگه رژیم سفت و سخت گرفتیم و قرار نبود پیتزا بخوریم اما وسوسه شدیم و خوردیم، روی یک تکه از کاغذ بنویسیم: "درسته که امروز یه پیتزا خوردم اما خوردنی های جذاب دیگه ای هم بود که تونستم جلوی خودم رو بگیرم و نخوردمشون."

2. زاویه نگاهمون رو تغییر بدیم.

مثلا به این فکر کنیم که نگرانی پیش آمده از یک اتفاق تا ۵ سال آینده چه تاثیری روی سرنوشت ما می گذارد. اگه تاثیری نداره که توی اغلب موارد هم همین طور هستش، خیلی ارزش غرولند رو نداره و فقط ما داریم توی ذهنمون بزرگش می کنیم.

3. می تونیم با صدای بلند افکار منفی خودمون را بگیم.

مثلا با یک دوست صمیمی و یا حتی توی خلوت خودمون. این کار باعث میشه که حس کنیم یه پشتیبان داریم که حرفمون رو میشنوه. اگه کسی رو نداشتیم سعی کنیم اونا رو برای یک نفر فرضی بلند بگیم و از طرف اون خودمون رو زیر سوال ببریم این مکالمه فرضی باعث میشه که بفهمیم خیلی از این غرولندها غیرمنطقی اند.

4.سعی کنیم با افرادی که مثبت اندیش هستند، رفت و آمد بیشتری داشته باشیم. طریقه مواجهه این افراد با مسائل و شیوه برداشتشان از مسائل، می تونه مثبت اندیشی رو در ما تقویت کنه و باعث میشه که کمتر به خودمون غر بزنیم.

5.برای یک هفته، تمام افکار منفی مان را و شرایطی را که دچار خود گفتمانی منفی می شویم رو بنویسیم. آخر هفته هم بشینیم و تمام اون افکار رو و شرایطی که باعث ایجاد اونها میشه رو بررسی کنیم، بعد ببینیم که آیا واقعا اون افکار ریشه منطقی دارند یا زاییده ی بدبینی افراطی ما هستند؟ مثلا اگر واقعا از وزن زیاد مون متنفریم و همیشه خودمون رو سرزنش می کنیم، ببینیم چی باعث میشه که به این مسئله فکر کنیم؛ دوستمون؟ همسرمون؟ نگاه غریبه ها و...

گاهی این آدم ها هستند که با حرف زدن و گفتار شون باعث میشن که به خودمون نگاه منفی داشته باشیم و هی غرغر کنیم. علاوه بر این، منصفانه و بدون هیچ تعصبی ببینیم که آیا واقعاً وزنمون آزاردهنده هستش یا ما خیلی بدبینیم و غیرمنصفانه نگاه می کنیم...

اما اگر حوصله هیچ کدوم از این راهکارها را نداریم حداقل این یک راهو اجرایی کنیم "افکار منفی خودمون رو بشناسیم" وقتی آنها را بشناسیم به مرور زمان می تونیم بر آنها غلبه کنیم. گاهی اوقات نیازی نیست که حتماً راه حل رو بدونیم کافیه که فقط درد رو بشناسیم و اون موقع در گذر زمان می تونیم حلش کنیم.

"باب پراکتر" نویسنده و سخنران حوزه موفقیت میگه که:« خودمون رو قربانی خود گفتمانی منفی نکنیم. مراقب باشیم که ذهنمون چی میگه. چون بدنمون آنها را کاملاً می شنود و بهشون عکس العمل نشون میده در ضمن، امکان نداره یک شبه بتونیم تبدیل به یک فرد مثبت اندیش بشیم این کار تمرین و تمرین و تمرین می خواد.

بیشتر بدانیم:

روشی برای غر نزدن!
انتشار : ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸

برچسب های مهم

11 روش برای رفع خستگی بعد از کار زیاد


1.با چای سبز شروع کنید

گاهی از فکر این که قرار است امروز کمدهای لباس یا انباری را تمیز کنید، به خودتان می لرزید! از همان ابتدا استرس سراغ تان می آید اما برای این که با آرامش کار را شروع کرده و پایان دهید، یک لیوان چای سبز دم کرده آماده کنید. چند حلقه لیموترش هم توش بیندازید. چای سبز به دلیل داشتن ترکیبی به نام «ال – تیانین» باعث آرامش اعصاب و روان می شود.

2.با شکلات ادامه دهید

هنگام کار، هم انرژی جسمی و هم روانی مصرف می کنید. بنابراین باید جسم و روان آرام شوند. بهترین روش برای تزریق انرژی به جسم و روان، خوردن چند تکه شکلات تلخ است.

این نوع شکلات حاوی ترکیب هایی است که میزان ترشح هورمون استرس«کورتیزول » را کم می کند و آرامش را دوباره به جسم و روانتان باز می گرداند. از جهتی دیگر به بهبود سوخت و ساز بدن نیز کمک می کند.

3.از آدامس كمك بگیرید

معمولا هنگام کار، فکر پرواز می کند. از بدترین تا بهترین خاطره ها، دوره می شوند؛ به ویژه که ممکن است هر لحظه از بین لباس های کمد، کتاب ها و عطر و ادویه ها، خاطره ای بیرون بزند و حال آدم را منقلب کند. جویدن آدامس یکی از روش های کنترل اضطراب است. به این دلیل که جویدن آدامس باعث کاهش سطح کورتیزول خون - هورمون استرس می شود.

4.حرکات تعادلی پاها را انجام دهید

دست ها را از هم باز کرده اید، یک پا را تا زاویه ۳۰ درجه از زمین بلند کنید. چند ثانیه صبر کنید و پا را به حالت اول بازگردانید. این کار را با هر پا ۱۰ بار انجام دهید. و سایر حرکات تعادلی که در اینترنت قابل جستجوست.

5. پاها را ماساژ دهید

اگرچه در اثر کار و روی پا ایستادن، همه بخش های پا کوفته و خسته می شوند اما معمولا کف پا بیشتر از دیگر بخش ها خسته می شود. این خستگی علاوه بر کف پا معمولا به ناحیه کمر نیز منتشر می شود. برای برطرف کردن خستگی کف پا، روی زمین دراز بکشید. توپ والیبال را برداشته و در فاصله بین دیوار و کف پا قرار دهید. اکنون با کمک کف پا، توپ را روی دیوار بالا و پایین قل بدهید. این کار را به آهستگی انجام دهید و بگذارید کف پا کاملا با توپ ماساژ داده شود.

6. چند لحظه رهاشويد

هیچ ورزشی به اندازه دراز کشیدن روی زمین و رها کردن همه اندام های بدن از گرفتگی دائمی نیست. روی فرش دراز بکشید و بالشتی را زیر سرتان بگذارید. اندام های بدن را را رها کنید و بگذارید از سر تا نوک پایتان در وضعیت آرام قرار گیرد. اگر بالش اسفنجی باشد و سر کاملا داخل آن فرو برود، حس آرامبخشی آن بیشتر است.

7. بدن را بکشید

کار منزل، تمام بخش های بدن را تحت تاثیر قرار داده و باعث کوفتگی آن می شود. حرکات کششی، یکی از روش های رفع خستگی تمام بدن است. برای این کار روی زمین دراز بکشید. دست ها را بالای سر قلاب کنید. سپس تا جایی که می توانید، دست ها را به سمت بالا و پاها را به سمت پایین بکشید. لحظاتی مثلا 5 ثانیه در این حالت بمانید و بعد بدن را رها کنید. این کار را ۱۰مرتبه انجام دهید. در مرحله بعد، ضمن کشش بدن، بدن را کمی به سمت راست بچرخانید. چند ثانیه صبر کنید. دوباره به حالت اول برگردید. چرخش به سمت راست بدن را ۱۰ بار انجام دهید. به همين شکل، برای سمت چپ بدن هم اجرا کنید. سپس بنشینید و دست ها را به همان شکل قلاب کرده و به سمت جلو بکشید. اگر مشکلی ندارید،الان سعی کنید دست ها را به همان شکل کششی، به نوک انگشت های پا برسانید. چند ثانیه به همین شكل باقی بمانید و بعد بدن را رها کنید. این کار را هم۱۰ بار انجام دهید.

8. دست ها را ماساژ بدهید

این شیوه ماساژ، ماساژ معمولی نیست . این روش کمک می کند تا علاوه بر از بین رفتن کوفتگی دست، ضربان قلب که در اثر فعالیت افزایش یافته است، به حالت نرمال برگردد. اگر علاوه بر کار منزل، کارهای دیگری مانند تایپ یا نوشتن انجام می دهید، این ماساژ برای رفع خستگی زیاد شما، عالی است. برای این کار، با یک دست، کف دست دیگر را ماساژ دهید. بدین ترتیب که شست دست را کف دست گذاشته و چهار انگشت را پشت دست. نقطه به نقطه از بالای کف دست شروع کنید. در ناحیه مدنظر شست و چهار انگشت را محکم کنید سپس به شکل چرخشی ماساژ دهید. این کار را در تمام سطح کف دست انجام دهید.

با دست دیگر هم همین طور رفتار کنید. کوفتگی کف دست، انگشت ها و شانه برطرف شده و از جهتی ضربان قلب به حالت عادی باز می گردد.

9. نفس بکشید

هنگام کار بهتر است پنجره را باز کنید تا هوای تازه وارد اتاق شود. ضمن این که به دلیل کار، گرد و غبار در فضا پر می شود اما برای این که حالتان خوب شود و بتوانید با آرامش کارها را ادامه دهید، دم پنجره بیستید. کمی پاها را از هم فاصله دهید. از کمر به سمت پایین خم شوید. بدن را آزاد کنید و دست ها را به سمت داخل پا ببرید. چند ثانیه در همین حالت باقی بمانید و بعد با حرکت دست ها به سمت بالا، باز کردن آنها از هم و صاف کردن کمر، نفس عمیق بکشید. این کار را نیز ۱۰ بار انجام دهید.

10. از توپ استرس کمک بگیرید

دست ها، معمولا بیشتر از نقاط دیگر بدن خسته می شوند. علاوه بر این که انجام کار در منزل، کاری استرس زاست. به همین جهت باید علاوه بر رفع خستگی، استرس را هم از بدن دور کرد. برای این کار از توپ استرس (توپ پلاستیکی کوچک قابل فشردن) استفاده کنید. هر ساعت یک بار، دست از کار بردارید و این توپ را به شکل های مختلف در دستتان فشار دهید. به این روش علاوه بر رفع استرس، خستگی مچ، انگشت ها و کف دست ها نیز از بین می روند.

11.آرام نفس بکشید

در همان حالتی که دراز کشیده اید، به آرامی نفس بکشید. به نفس کشیدن خود دقت کنید. آنها را بشمارید. با هر بار نفس کشیدن، سعی کنید هرچه خستگی و فکر ناخوشایند است، از درون جسم و روح بیرون بکشید و دور بریزید. این روش نفس کشیدن، ذهن و جسم را به تعادل رسانده و باعث کاهش و کنترل فشار خون می شود. ضربان قلب به حالت نرمال بازگشته و خستگی به طور کامل از تن خارج می شود.

11 روش برای رفع خستگی بعد از کار زیاد
انتشار : ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸

برچسب های مهم

4 روشی که به طرز عجیبی خریداران را علاقمند به شما می کند


فروش به اشخاصی که به محصولات شما علاقه مند هستند، کار آسانی است. آن‌ها تحقیقات مقدماتی را انجام داده‌اند و به این نقطه رسیده‌اند که شما یک راه‌حل بالقوه هستید، اکنون تنها کاری که باید انجام دهید، این است که پرسش ها و مشکلات آنان را برطرف کنید و اطمینان پیدا کنید که آن ها از بین رقبای جدیتان، شما را انتخاب کرده اند.

فروش به مشتریانی که شما را نمی شناسند سخت است اما، این کار غیر ممکنی نیست. من از چهار روش عملی و مؤثر زیر برای فروش به این نوع مشتریان استفاده می‌کنم:

1.رویا بفروشید

ممکن است خریداران به محصولات شما علاقه ای نداشته باشند، اما تضمین می کنم که آنها به خودشان علاقه دارند!‌ کافیست به آنها نشان دهید که با خرید محصول شما چه اتفاق خوبی برای آنها رخ خواهد داد.

مثلا به شعار نایک توجه کنید: فقط انجامش بده یا برگرد سلطان: راه خود را برو
این شعارها هیچ ربطی به محصولی که می فروشند، ندارند، آنها می گویند شما با داشتن محصولشان چه کارهایی می توانید انجام دهید.

هنگامی که من با مدیر فروش 500 شرکت موفق تماس گرفتم تا کارگاهم را به آن ها معرفی کنم من به آنها نگفتم : «من جف بوستون هستم و آموزش فروش و مشاوره در بوستون انجام می دهم. دوست دارم خدمات خودم را به شما معرفی کنم. آیا فرصت دارید؟»

این مکالمه قطعا برای مشتری جالب نخواهد بود و او را برای برقراری ارتباط ترغیب نخواهد کرد به جای این شما می توانید مکالمه را اینگونه آغاز کنید: شما اولین نفری هستید که من باهاش صحبت می کنم و به محض اینکه من رو استخدام کنید، من به تیم فروشتان یاد خواهم داد که چطور مثل من به صورت حرفه ای بفروشند!

حالا من بدون اینکه خودم را معرفی کرده باشم و یا از خدماتم حرفی زده باشم نظر آن ها را جلب کرده ام و آن ها را برای ادامه ی همکاری کنجکاو کرده ام.

بعد از این که آن ها علاقه‌مند شدند، من فرصت معرفی خودم و محصولاتم را خواهم داشت. اگر شما خدمات محتوا می فروشید، امکان دارد اشتباهاتی که در وبسایت مشتری مشاهده کنید به وسیله ی ایمیل، اصلاحات را برای او ارسال نمایید. این عبارت را در انتهای پیامتان درج نمایید :‌به عنوان یک متخصص و کارشناس محتوا، کاری که من برای شما انجام خواهد داد ۱۰۰ درصد بدون اینگونه اشتباهات خواهد بود.

به عنوان کسی که خدمات آموزشی به مدیران ارایه می کنید مثلا می توانید بگویید: به نظر می رسه که شما به جای ارتقای شغلی کارمندانتون، از بیرون مدیر استخدام می کنید، نظرتون در مورد اینکه ۸۰ درصد مدیرانتان را از ارتقای شغلی کارمندان فعلیتون حاصل بشه، چیست؟

2.تعصب تان را به محصول تان نشان دهید

خیلی از فروشنده ها ادعا می کنند که به محصولشان تعصب ندارند و فقط قصد دارند که به محصولی را که به نفع خریدار است بفروشند، اکنون دیگر به واسطه هوشمندی خریداران، این استراتژی ها جواب نمی دهد.

در واقع هیچ رفتاری باعث نمی شود که مشتری نفهمد که قصد شما فروش محصولتان است. پس دست از تظاهر کردن بردارید و برخلاف آن رفتار کنید: باور داشته باشید که محصول و خدمات شما بهترین است.

به آنها شوق ارایه محصولتان را نشان دهید و بگویید که چگونه محصول شما قرار است شرایط آنها را بهتر کند. این حس تعصب و اعتقاد شما به محصول به مشتریان احتمالی شما حس خوبی را منقل می کند.

تعصب به محصول

3.کنجکاوی آن‌ها را برانگیزید

زمانی که با یک نفر تماس تلفنی برقرار می کنید هدفتان باید جلب نظر او باشد من از این روش برای انجام کارهایم استفاده می کنم .

در ابتدای جلسه به آن ها می‌گویم: " قبل از اینکه فراموش کنم، لطفا در پایان جلسه به من یادآوری کنید تا سوالی از شما بکنم. "

آن‌ها مطمئنا می پذیرند.
در پایان جلسه ، آن‌ها یا سوالی که قرار بود از آن ها بپرسم را یادآوری می کنند یا اینکه فراموش خواهند کرد.

اگر سوالی که قرار بود از آن ها بپرسم را یادشان بود، معلوم می شود که تمایل به همکاری دارند و من کارم را به درستی انجام داده ام اما اگر آن ها یادشان رفته بود که یادآوری کنند نشان می دهد که من در کارم موفق نبودم و باید روش دیگری را امتحان کنم.

4.از موفقیت‌های گذشته الهام بگیرید

من همیشه سعی کرده ام موفقیت های گذشته ام را تکرار کنم و به اشتباهاتم نیندیشم٬ ذهن ما اغلب مانند یک موتور جستجوگر رفتار می کند و نتایجی را به ما نشان می دهد که به دنبالش بوده ایم.

اگر فقط روی این تمرکز کنید که چطور در گذشته شکست خورده اید،  پس به احتمال زیاد به تنها چیزی که خواهید رسید، شکست خواهد بود.
خبر خوب این است که اگر بر روی چیزهایی زوم کنید که قبلا کار کرده‌اید، همین قانون اعمال خواهد شد.

یک روش برای تقویت این طرز تفکر این است که با مشتریان فعلی خود تماس بگیرید و از آن ها در مورد اینکه چه چیز شما در تماس اول آنها را جذب کرده است، پرسش کنید.
پاسخ آنها می تواند به شما کمک کند که در مورد سایر اشخاص نیز از این روش استفاده کنید.

معمولا مؤثرترین راهکارها را برای بهتر فروختن از کسانی دریافت می کنید که قبلا به آنها فروخته اید.

4 روشی که به طرز عجیبی خریداران را علاقمند به شما می کند
انتشار : ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۸

برچسب های مهم

روشی معنوی برای رفع فراموشی


فراموشی چیست؟

اختلال فراموشی را می توان نوعی اختلال در حافظه دانست که بـا اختلالات چشمگیـر کارکرد‌های شناختی همراه نباشد.خصوصیت اصلی معضل فرامـوشی،به هم ریختگی حافظه است که باعـث افـت بازدهی شغلی شخص می‌شـود.
غالبادر اختلال فراموشی حافظه کـوتـاه مـدت مختل می‌شود، ولی حافظه بلند مدت و حافظه فوری مختل نمی‌شود. در برخی از بـیـماران فراموشی به قدری جدی است که حتی در جهت یابی زمان و مکان دچار مشکل می‌شود.
شایان ذکر است که اگر فراموشی همراه با اختلال واضح هوشیاری باشد باید سریعا تحت مداوا قرار بگیرد. رایج ترین شکل این اختلال فراموشی کلامی است. در این حالت،فرد کلمه‌ها یا نام‌ها را فراموش می‌کند.
یک نوع بسیار غیر معمول فراموشی، از بین رفتن موقتی حافظه است که طی آن حتی فرد مختل هویت خود، از جمله اسم، سن،خانواده و هر نوع خاطره‌ی گذشته را فراموش می‌کند.
درمورد کمبود حافظه یی که به علت ضعف مغز ایجاد می‌شود، بیمار ممکن است دچار سردرد خفیف، بی تابی نسبت به صدا و ناتوانی در تمرکز باشد.

علت اصلی فراموشی، اختلال و تخریب یاخته‌های مغز به علت بیماری است که در اثر کمبود مقدار خونی که به مغز می‌رسد و در نتیجه اختلالات گردش خون به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر یاخته‌های مغز هست.
روش:
آیه برای جلوگیری از فراموشی !
اگر می‌خواهید هیچ گاه دچار فراموشی نشوید این آیه را مرتب بخوانید.
رَبَّنا لا تُواخِذْنا اِنْ نَسینا اَوْ اَخْطأنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا اِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمَّلْنا ما لا طاقَهَ لَنا بِهِ وَاعْفُ عَنّا وَ اغْفِرْلَنا وَ ارْحَمْنا اَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرین. (آخر سوره بقره)
 
 
 
 روش های دیگر:
 
دمنوش دکتر آیهان،دمنوشی بسیار مؤثر برای تقویت حافظه
برای خرید روی عکس کلیک کنید
 
دمنوش تقویت حافظه

روشی معنوی برای رفع فراموشی
انتشار : ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸

برچسب های مهم


نسخه های کاربردی و کوتاه

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما