بر اساس آموزه های عرفانی

محل لوگو

اساسی ترین روش حرکت انسان به سوی خدا


اساسی ترین روش حرکت انسان به سوی خدا

در سراسر مثنوی، مولانا جلال الدین محمد بر اهمیت گزینش و پیوستن به پیر راستین تکیه می کند و بر آن است که بر هر انسان مشتاق کمال، اساسی ترین روش حرکت، حرکت با همراهی یک استاد راهدان و انسان کامل است.

مسیر انسان مشتاق خدا پر پیچ و خم است

پس رهی را که ندیدستی تو هیچ                                     هین! مرو تنها، ز رهبر سر مپیچ

گر بنا شد سایه ی او بر تو گول                                        پس تو را سرگشته دارد بانگ غول(دفتر یکم مثنوی،بیت های 2958 و 2959)

چون راه سالک(انسان مشتاق خدا) پر خطر و پر آسیب است، ضروری است که او به یاری استاد کامل این راه پرنشیب و فراز را طی نماید، زیرا که پیر از اسرار راه آگاهی کامل دارد و خود این مسیر را گام به گام در نوردیده است. مولانا در ابیات بالا خطاب به رهرو می گوید عوامل بسیاری در این راه وجود دارد که ممکن است رهرو را به بیراهه بکشاند و از این روی هدایت و رهبری پیر را بایسته می داند. مولانا این عوامل را«بانگ غول» می خواند. پیشینیان می پنداشتند که در بیابان موجودی قوی و تنومندی زندگی می کند که کاروانیان را به بیراهه می کشاند و هستی آنان را می گیرد و به آنان آسیب می رساند.

پیر از نگاه مولانا کیست؟

پیر عقل آمد، نه آن موی سپید                                          مو نمی گنجد در این بخت و امید(دفتر سوم مثنوی،بیت2282)

چون یکی موی سیه، کان وصف ماست                               نیست بر وی، شیخ و مقبول خداست

چون بود مویش سپید، ار با خود است                                 او نه پیر است و نه خاص ایزد است

ور سر مویی ز وصف اش باقی است                                   او نه از عرش است، او آفاقی است(دفتر سوم، ابیات 1798 تا 1800)

در نهایت اینکه باید بدانیم نباید گمان کرد که تشخیص پیر از میان مردمان کاری است ساده و آسان. وجود پیر را هر کس نمی تواند ببیند. دیدار و مشاهده ی او شاسیتگی معنوی معنوی می خواهد وچنانچه خود مولانا می گوید:

مهدی و هادی وی است ای راه جو                                    هم نهان و هم نشسته پیش رو(دفتر دم مثنوی،بیت821)

از دید مولانا، پیر آن کسی که موی سپید دارد نیست، بلکه منظور از پیر، عاقل با تجربه ای است که مراتب عقل عامه و نمادها و دانش های ظاهری، دفتر و دبستان و قیل و قال را گذرانده و به عقل کل پیوسته باشد. در بیت بالا چنان که مولانا آشکار گردانیده، سخن پیرامون رسیدن به «امید» و رهایی از«ترس» و رسیدن به خوشبختی است که همان وصل یار است و در این بحث داستان رنگ و یا چگونگی مو نمی گنجد.

مولانا پیر را کسی می داند که از سیاهی مو که نماد هستی مادی آدمی است و موجب همه ی خودبینی ها و خودخواهی های ظاهری اوست، رها شده باشد و سر مویی از وابستگی های این جهانی در او باقی نمانده باشد.

 

 

 

  انتشار : ۱۹ دی ۱۳۹۷               تعداد بازدید : 400

برچسب های مهم

دیدگاه های کاربران (0)

نسخه های کاربردی و کوتاه

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما