بر اساس آموزه های عرفانی

محل لوگو

مولانا در قصه ی شاه و کنیزک روش عبور از بحران ها را می گوید


مولانا در قصه ی شاه و کنیزک روش عبور از بحران ها را می گوید

بود شاهی در زمانی پیش از این

ملک دنیا بودش و هم ملک دین

 

اتفاقا شاه روزی شد سوار

با خواص خویش از بهر شکار

 

یک کنیزک دید شه بر شاهراه

شد غلام آن کنیزک جان شاه

 

مرغ جانش در قفس چون می تپید

داد مال و آن کنیزک را خرید

و...

مولانا در قصه شاه و کنیزک ما را به سیر و سلوک باطنی به بهانه ی سفر نمادین شاه به صید و شکار و مواجه شدن او با حوادث و رخدادهای نمادین که هر یک معرف مراحل تکامل روح و روان و چگونگی گذر از بحران ها، موانع و دالان های تاریک وجود است رهنمون می سازد. او با به کارگیری واژگان کلیدی و بنیادی سفر،خواب، عشق، خیال، حکیم، طبیب، درد و درمان، مخاطبان صاحبدل را راهی سفر درونی برای پیمودن منازل عشق می کند تا آنها را از حرکت در مدارهای صفر درجه و گرفتار شدن در زندگی کاهنده و عشق هایی که از پی رنگ و ننگ است آزاد سازد. همه ی این ماجراها بهانه ایست برای نجات آدمی از زندان خود، زندان نفس، زندان فرهنگ، زندان طبیعت و جامعه، که هر یک از پی رنگی و جذبه ای کاذب انسان را به سوی خود می کشد و او را مسخر می کند.

مولانا در این قصه ی نمادین ما را با جهانی تازه، زیستنی متعالی و عشقی طربناک و شورانگیز آشنا می سازد. او با زدودن نقاب ها و پاک کردن رنگ های تیره و تار از دل های زنگار گرفته، نگاه کبود ما را به عالم هستی روشن و شفاف می کند.

پیش چشمت داشتی شیشه ی کبود                               ز آن سبب عالم کبودت می نمود

او با برداشتن عینک های کبود و سیاه رنگ، نگاه درست و ناب را به بیننده ی اهل دل باز می گرداند. این دگرسانی و دگربودگی بدون پی بردن به نقص ها و نارسایی های وجود فعلی، امکانپذیر نیست.

برگرفته از کتاب عشق درمانی/ دکتر عبدالعظیم کریمی

 

  انتشار : ۱۰ دی ۱۳۹۷               تعداد بازدید : 450

برچسب های مهم

دیدگاه های کاربران (0)

نسخه های کاربردی و کوتاه

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما